- پاورقی
- زیرنویس
معنی پاورقی - جستجوی لغت در جدول جو
- پاورقی
- شرحی که در پائین صفحه کتاب نوشته شود
- پاورقی
- شرح و تفسیری که در پایین صفحۀ کتاب نوشته شود، داستانی که در پایین صفحۀ روزنامه چاپ شود
- پاورقی
- آن چه در پایین صفحه نوشته شود، نوشته، قصه ای که در چند شماره پیاپی یک روزنامه یا مجله منتشر شود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کلمه اول سطر صفحه بعد که در پایین صفحه قبل بجای عدد می نوشتند تا اوراق باسانی تنظیم شود، آنچه در پایین صفحه نوشته میشود مانند شرح و تعلیق، قصه و جز آن که در ذیل صفحات روزنامه مینویسند. یا گفته های فلان پا ورقی ندارد. یعنی نادرست است و بصحتش نمیتوان اعتماد کرد
فرانسوی گشتی
عمل آهسته راه رفتن چنانکه صدای پا شنیده نشود
آنکه اندیشه ای پاک داردصاحب رای پاک پاکیزه رای دانا
پابرچین، بدون سر و صدا، آهسته
آنچه مانند سر گاو باشد، گاوچهر، گاورنگ، برای مثال ببندت و آرد از ایوان به کوی / زند برسرت گرزۀ گاوروی (فردوسی - ۱/۶۱)
سفره دار، چاشنی گیر
آشپز، آنکه کارش پختن خوراک است، طبّاخ، خورشگر، طابخ، مطبخی، خوٰالیگر، پزنده
آشپز، آنکه کارش پختن خوراک است، طبّاخ، خورشگر، طابخ، مطبخی، خوٰالیگر، پزنده
منسوب به ناورد: اهل جنگ جنگاور، مخالف مختلف گوناگون: یافتی ازسه رنگ ناوردی ازرقی وسپیدی وزردی. (هفت پیکرگنجینه گنجوی ص 153)
مربوط یا منسوب به پرورش، پرورش یافته و پرورده شده در خارج از محیط طبیعی خود
جنگی، جنگاور
حکمیت، قضاوت
فارسی
جمعیت، حزب، فرقه
فرشی که پای در میاندازند، سنگی که پهلوی در میگذارند تا باد در را حرکت ندهد. کشیش و مبلغ مسیحی. در ایران چند پادری مشهورند که کتبی بر رد اسلام نوشته اند و علمای ایران نیز کتبی در رد ایشان تالیف کرده اند از آن جمله میرزا کریم خان و پسر او حاج محمد کریم خان رسایلی در رد پا دریان نوشته اند: (در این اوقات که پادریان عظام فر آنتونی و فر کلیستو و فرجو آن... بدینجا آمده بودند) (نامه شاه عباس کبیر به پاپ)
دریدگی کهنگی انخراق، جزئیت جز بودن، قحبگی. گودالی که در آن آبهای ناپاک گرد آید از آب حمام مطبخ سرای غسلخانه و جز آن گنداب مرداب منجلاب، خندق گونه ای که برگرد شهر برای گرد آمدن آبهای آلوده می ساختند، مزبله
اهل پارس، فارسی، زبان مردم ایران
از ریشه پارسی نیایشگر نیایشگری که کلاه گوشی بر سر می نهد
خدمتکاری بخدمت
کهکاهی کلاهی است همانند ما کوک که غلندران بر سر نهند منسوب به زورق، نوعی کلاه قلندران که شبیه به زورق (قایق) است
مغولی شاگردانه (انعام)، باژ باج، ره آورد پیشکش انعامی که در ازای خدمت دهند، باج و خراج، هدیه
روسی کفش کفش پاشنه دار (گویش گیلکی)
ترکی شیر خشت از گیاهان شیر خشت
اجرای حکمی که خداوند عالم در روز جزا بر مردمان خواهد فرمود
بی درد، بی غش، زلال
کشیش، عالم روحانی مسیحی، مبلّغ مسیحی. پادریان در زمان های قدیم در ایران تبلیغات بسیار برای مسیحیت کرده اند و کتاب هایی هم در رد اسلام نوشته اند
باج وساو که از مردم می گرفتند، آنچه به رسم هدیه وپیشکش یا در ازای خدمت دریافت می کرده اند
پارچه یا فرشی که در میان دربند اتاق بیندازند، سنگی که پای در بگذارند
مربوط به پارس مثلاً هنر پارسی،
اهل پارس، از مردم پارس، زبان رسمی مردم ایران، فارسی،
تهیه شده در پارس، ایرانی، زردشتی، به خصوص زردشتی مقیم هند
پارسی باستان: زبانی از شاخۀ زبان های هند و ایرانی که در زمان هخامنشی متداول بوده و کتیبه هایی از آن به خط میخی باقی مانده است، فارسی باستان
پارسی دری: زبانی از شاخۀ زبان های هند و ایرانی که در دورۀ اسلامی پدید آمد و در ایران، افغانستان و تاجیکستان متداول است، فارسی دری
پارسی میانه: زبانی از شاخۀ زبان های هند و ایرانی که در زمان اشکانیان و ساسانیان متداول بوده است، فارسی میانه
اهل پارس، از مردم پارس، زبان رسمی مردم ایران، فارسی،
تهیه شده در پارس، ایرانی، زردشتی، به خصوص زردشتی مقیم هند
پارسی باستان: زبانی از شاخۀ زبان های هند و ایرانی که در زمان هخامنشی متداول بوده و کتیبه هایی از آن به خط میخی باقی مانده است، فارسی باستان
پارسی دری: زبانی از شاخۀ زبان های هند و ایرانی که در دورۀ اسلامی پدید آمد و در ایران، افغانستان و تاجیکستان متداول است، فارسی دری
پارسی میانه: زبانی از شاخۀ زبان های هند و ایرانی که در زمان اشکانیان و ساسانیان متداول بوده است، فارسی میانه