جدول جو
جدول جو

معنی پالانگرن - جستجوی لغت در جدول جو

پالانگرن
(رَ)
سفینۀ ماهی گیری که در سواحل الجزایر معمول است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پالانیدن
تصویر پالانیدن
فشردن، پالوده کردن، افزودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پالان گری
تصویر پالان گری
پالان دوزی، شغل و عمل پالان دوز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پالان گر
تصویر پالان گر
پالان دوز، آنکه پالان اسب و الاغ می دوزد، پالان گر
فرهنگ فارسی عمید
(گَ)
پالاندوزی:
پالانگریی بغایت خود
بهتر ز کلاه دوزی بد.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(گَ)
پالاندوز. اکّاف. قتّاب:
گویند گرفت یار تو یار دگر
از رشک همی گویند ای جان پدر
جانا تو بگفتگوی ایشان منگر
خرخو بیند که غرقه شد پالانگر.
فرخی.
شبی نعلبندی و پالانگری
حق خویش میخواستند از خری.
نظامی.
نمایند هر شب خران را بخواب
که پالانگران را ببرده است آب.
سلمان ساوجی (ازجنگی خطی مورخ بسال 651)
لغت نامه دهخدا
(گَ دَ اَ تَ)
افزودن ؟: همچنانکه باغبان زردآلوی تلخ را می برد و بر جای آن قیسی شیرین بپالاند و افزون کند. (معارف بهاءالدین ولد). و در برهان پالاییدن بدین معنی آمده است.
، فشردن. (تتمۀ برهان)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
ستون. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پالانگری
تصویر پالانگری
پالاندوزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پالانیدن
تصویر پالانیدن
افزودن: (همچنانکه باغبان زرد آلوی تلخ را میبرد و بر جای آن قیصی شیرین بپالاند و افزون کند) (بها الدین ولدلغ)، فشردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پالان گر
تصویر پالان گر
پالان دوز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پایانگر
تصویر پایانگر
اتمامگر
فرهنگ واژه فارسی سره