- پالاری
- ستون بزرگ شه تیر
معنی پالاری - جستجوی لغت در جدول جو
- پالاری
- شاه تیر سقف، تیر چوبی بزرگ و دراز و ستبری که در سقف به کار رفته، شاه تیر، بالار، پالار، بالاگر، حمّال، سرانداز، افرسب، فرسپ، داربام
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
استقامت پا برجایی، اعتبار
حکومت
اسبی که اصیل نباشد اسب کندرو که لایق پالان باشد اسب و استر و جز آن که بر آن پالان نهند نه زین
عمل پاکار، شغل و پیشه پاکار
پایداری، استقامت، پافشاری
اسبی که پالان بر پشت او بگذارند، اسب بارکش
گالری: جانکاس بجلو افتاده و رستم از عقبش روانه شد تا به گالاری بلوری که از سقفش آسمان و ستارگان بخوبی دیده میگشت رسیدند
اسبی که مخصوص بار و بنه بردن است، نه برای سواری
مهتری، ریاست، پادشاهی، پیری، سالخوردگی
شغل و عمل پاکار
درخت و ستون بزرگ ستون استون پاغر شمع دیرک تیرک پادیر بالار. تیر کلفت که در پوشش خانه بکار میبرند
تیر بزرگی که در سقف خانه به کار می رود
شاه تیر سقف، تیر چوبی بزرگ و دراز و ستبری که در سقف به کار رفته، شاه تیر، بالار، پالاری، بالاگر، حمّال، سرانداز، افرسب، فرسپ، داربام
تعالی
پاخار
توسرخ
تو سرخ
کمترین و خردترین بها، هیچ نداشتن، یک پاپاسی نداشتن
بالا رونده صاعد، دستگاهی که برای بالا رفتن باشکوبهای ساختمان بکار رود آسانسور
منسوب به بازار مردم بازار اهل بازار سوقه، مبتذل اثری که در آن رعایت اصول نشده و خالی از حس و حساب باشد اثری که فقط بمنظور انتفاع ساخته شده باشد
قوام، استقامت
فیلتر، صافی
تصفیه
آطریلال
اصرار
پاشا شدن امارت یافتن
پاسبانی، رعایت احترام حرمت
یکی از مواد کار و برنامه رشته مجسمه سازی در هنرستانها و آن ساختن پا بوسیله گل و موم و غیره است از روی مدل زنده مقابل دست سازی
منسوب به پازهررنگ زردی که بسرخی زند
آنچه بدان چیزی را صافی کنند پالونه صافی
پالودن تصفیه صافی کردن، توسعا وضع خط تصفیه (گناه و مانند آن)، آنچه بدان چیزی صافی کنند چون کفگیر حلواییان و مانند آن پالاوان پالاون پالونه، تراوش ترابش زهیدن زهش نتع، دفع کثافات بدن دفع فضول استفراغ ترشح، پارگینی که در فاضل آب حمام گرد آید گند آب حمام. یا پالایش نفت. تصفیه نفت. صافی کردن، تصفیه