- پاشیدن
- پراگندن پریشیدن افشاندن، ریختن، پاچیدن پشنجیدن، یا آب پاشیدن، آب زدن جایی را. یا از هم پاشیدن، متلاشی شدن
معنی پاشیدن - جستجوی لغت در جدول جو
- پاشیدن
- ریختن و پراکنده کردن هر چیز پاشیدنی، افشاندن، ریخته شدن و پراکنده شدن
- پاشیدن ((دَ))
- ریختن، پراکنده کردن، متلاشی شدن
- پاشیدن
- Spatter, Splash, Splashing, Splatter, Sprinkle
- پاشیدن
- брызгать , плескать , брызгающий , посыпать
- پاشیدن
- spritzen, spritzend, bestreuen
- پاشیدن
- бризкати , бризкаючий , посипати
- پاشیدن
- pryskać, pryskający, posypać
- پاشیدن
- 溅 , 溅起的 , 撒
- پاشیدن
- salpicar, salpicando, polvilhar
- پاشیدن
- spruzzare, schizzare, schizzante, cospargere
- پاشیدن
- salpicar, salpicando, rociar
- پاشیدن
- éclabousser, éclaboussant, saupoudrer
- پاشیدن
- sproeien, spetteren, spetterend, strooien
- پاشیدن
- สาด , กระเซ็น , กระเซ็น , โรย
- پاشیدن
- menyemprot, memercikkan, percik, menaburkan
- پاشیدن
- رشّ , رشّ
- پاشیدن
- छिड़कना , छींटे मारना , छींटे मारने वाला , छिड़कना
- پاشیدن
- התיז , להשפריץ , מטפטף , לפזר
- پاشیدن
- まき散らす , 跳ねる , ふりかける
- پاشیدن
- 튀기다 , 튀는 , 뿌리다
- پاشیدن
- sıçratmak, sıçramak, sıçrayan, serpmek
- پاشیدن
- kumwagilia, mvinyo, mfululizo, kumwaga
- پاشیدن
- ছিটানো
- پاشیدن
- چھینٹیں مارنا , چھینٹے مارنا , چھینٹیں مارنے والا , چھڑکنا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
در خور پاشیدنافشاندنیپراکندگی پریشیدنی برافشاندنی
درخور پاشیدن
پراکندن، نثار کردن، ریختن، برافشاندن، پاچیدن
کوفته شدن پهن گردیدن، پراکنیدن ترشح کردن رش رشاش
ایستادن
اکتسا
منکسر کردن، انکسار، منتشرکردن
توقف کردن، ماندن
نگاهبانی کردن حراست کردن در نظر داشتن مواظب بودن، توقف کردن بودن ایستادن ماندن درنگ کردن، ثبات و دوام داشتن مدام بودن جاوید بودن قایم بودن، منتظر بودن چشم داشتن، پایداری کردن پا فشردن، بقا زیستن ماندن، قسمت کردن بخشیدن، مهم شمردن وزن نهادن، رصد کردن و مراقبت کردن: (پاییدن وقت) و (پاییدن ستاره) و (بپای تا بدایره اندر آید) (التفهیم 64) و (بپای ارتفاع آفتاب را) (التفهیم 313) -10 ملتفت و متوجه بودن
اسم پاشیدن، پراگنده متفرق بر افشانده منثور، ریخته ریخته شده فرو ریخته