جدول جو
جدول جو

معنی پاسکیه - جستجوی لغت در جدول جو

پاسکیه
اتین دنی - دوک، از رجال سیاست فرانسه، مولد بسال 1767م، 1180/ هجری قمری در پاریس و وفات در سنۀ 1862م، 1278/ هجری قمری وی بعهد سلطنت لوئی فیلیپ رئیس شورای عالی بود و بسال 1837م، / 1252 هجری قمری به وزارت عدلیه رسید و از او یادداشتهائی دلکش و زیبا باقی است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پاسگاه
تصویر پاسگاه
محل پاس، جای پاسبان، در امور نظامی مکانی برای کنترل تردد که زیر نظر و مراقبت مامور نظامی اداره می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاسیده
تصویر پاسیده
پاس داشته، نگهبانی شده، لمس شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاچایه
تصویر پاچایه
پلیدی، بول، غایط
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاسکینه
تصویر کاسکینه
سبزقبا، پرنده ای حرام گوشت کوچک تر از کلاغ دارای پرهای سبز و سرخ، کلاغ سبز، سبزک، سبزه قبا، سبزگرا، کاسانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسکیزه
تصویر اسکیزه
لگد و آلیز ستور، جست و خیز چهارپایان، جفته، جفتک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاشویه
تصویر پاشویه
آب رو باریکی که گرداگرد حوض درست می کنند،
پله یا لبۀ حوض که در آنجا پاهای خود را می شویند، جای شستن پا،
محلولی که از نمک، خردل یا داروهای دیگر برای شستن پاهای بیمار درست کنند
پاشویه دادن: شستن پاهای بیمار با محلول نمک یا خردل یا داروی دیگر برای تخفیف تب و حرارت بدن
پاشویه کردن: شستن پاهای بیمار با محلول نمک یا خردل یا داروی دیگر برای تخفیف تب و حرارت بدن، پاشویه دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پالایه
تصویر پالایه
ظرف سوراخ سوراخ که چیزی در آن صاف کنند، صافی، آبکش، پالونه، پالاون، پالوانه، ترشی پالا، راوق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاکیزه
تصویر پاکیزه
پاک، تمیز، کنایه از بی آلایش، صاف، صافی، بی غش
پاکیزه کردن: پاک کردن
فرهنگ فارسی عمید
اتین، مستشار حقوقی و قاضی فرانسوی، متولد در پاریس، مؤلف کتاب مباحثی در باب فرانسه، و آن دائره المعارف گونه ای منتظم و سودمند است، (1529-1615م، / 935-1023 هجری قمری)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اسکیزه
تصویر اسکیزه
جفته انداختن ستور برجستن و لگد انداختن چارپایان، جست و خیز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
بعضی آنرا (سبزک) دانسته اند، برخی آنرا مرادف شقراق عربی نوشته اند: (چند پویی بگرد عالم چند ک چند کوبی طریق پویایی ک) (ز انکه از بهر قوت شهوت همچو کاسانه می نیاسایی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاسنیه
تصویر کاسنیه
کاسنی فرنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاسقیه
تصویر فاسقیه
روش دستار بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاسگاه
تصویر پاسگاه
جای پاسبان، جای دیده بانان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بانکیه
تصویر بانکیه
فرانسوی بانکدار بایگدار
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی است از زبانزدهای کشتی نوعی از بند کشتی گیران باشد و آن پای خود را بر پای حریف پیچیده بر زمین افکندن است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاشویه
تصویر پاشویه
محلول نمک که جهت شستن پاهای بیمار درست کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاکیزه
تصویر پاکیزه
تمیز، بی آلایش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاسفره
تصویر پاسفره
ظرف خالی بر سر سفره برای جدا کشیدن طعام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پالایه
تصویر پالایه
آنچه بدان چیزی را صافی کنند پالونه صافی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاچایه
تصویر پاچایه
پلیدی نجاست بول غایط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راسسیه
تصویر راسسیه
مونث راسی: بند گوش ریسمانی که پشت گوش ستور می نهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جامکیه
تصویر جامکیه
پارسی تازی گشته جامگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرسکنه
تصویر پرسکنه
بسیار مردم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسکیزه
تصویر اسکیزه
((اِ زِ))
جست و خیز و لگد انداختن چارپایان، جست و خیز کردن
فرهنگ فارسی معین
((یِ))
آب گرمی که نمک یا خردل را در آن حل کرده و به وسیله آن پای بیمار را بشویند، آبراه کوچک در اطراف حوض
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاسیده
تصویر پاسیده
((دِ))
نگاهبانی شده، پاس داشته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاسگاه
تصویر پاسگاه
جای نگهبانی، محل استقرار نیروهای انتظامی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاسکال
تصویر پاسکال
قانونی در باب انتقال فشار در سیالات (مایعات و گازها)، هر فشاری که بر نقطه ای از یک جسم سیال که در حال تعادل است وارد شود عیناً به همه اجزای آن سیال منتقل می شود. (برگرفته از نام بلز پاسکال ریاضی دان، فیزیکدان و نویسنده فرانسوی)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاسفره
تصویر پاسفره
((سُ رِ))
ظرف خالی بر سر سفره برای جدا کشیدن طعام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاچایه
تصویر پاچایه
((یِ))
نجاست، بول، سرگین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاکیزه
تصویر پاکیزه
((زِ))
پاک، نظیف، طاهر، منزه، مقدس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاسخده
تصویر پاسخده
مسئول
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پالایه
تصویر پالایه
فیلتر، صافی
فرهنگ واژه فارسی سره