جدول جو
جدول جو

معنی پاشویه

پاشویه((یِ))
آب گرمی که نمک یا خردل را در آن حل کرده و به وسیله آن پای بیمار را بشویند، آبراه کوچک در اطراف حوض
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پاشویه

پاشویه

پاشویه
آب رو باریکی که گرداگرد حوض درست می کنند،
پله یا لبۀ حوض که در آنجا پاهای خود را می شویند، جای شستن پا،
محلولی که از نمک، خردل یا داروهای دیگر برای شستن پاهای بیمار درست کنند
پاشویه دادن: شستن پاهای بیمار با محلول نمک یا خردل یا داروی دیگر برای تخفیف تب و حرارت بدن
پاشویه کردن: شستن پاهای بیمار با محلول نمک یا خردل یا داروی دیگر برای تخفیف تب و حرارت بدن، پاشویه دادن
پاشویه
فرهنگ فارسی عمید

پاشویه

پاشویه
آب گرم خالص یا مخلوط بخردل و نمک و غیره که پای بیمار بدان شویند، دیوارۀ حوض، آب روِ گرداگرد حوض.
- پاشویه کردن، شستن پای بیمار با آب گرم مخلوط به نمک یا خردل و امثال آن تا حرارت و تبِش او کم شود.
لغت نامه دهخدا

پاتویه

پاتویه
لوئی. یکی از آباء یسوعی و متکلم فرانسوی متولد در دیژن، که در آثار ولتر مورد طعن و طنز است
لغت نامه دهخدا