لگد، پامال، پاسپار، تختۀ کلفت که نجار در بالا، پایین و وسط در به طور افقی کار می گذارد و تخته های نازک میانۀ در را به آن ها وصل می کند پاسار کردن: پامال کردن، لگدکوب کردن
لگد، پامال، پاسپار، تختۀ کلفت که نجار در بالا، پایین و وسط در به طور افقی کار می گذارد و تخته های نازک میانۀ در را به آن ها وصل می کند پاسار کردن: پامال کردن، لگدکوب کردن
نگاهبان، مراقب، نگهبان، حارس، پاسبان، عاس: بزد تیغ بر گردن پاسدار سرآمد بر او گردش روزگار، فردوسی، چو برگشت رستم بر شهریار ازایران سپه گیو بد پاسدار، فردوسی، مرا بر همه گنجهای زمین نگهبان کن ای شاه با داد ودین که گر یاوری یابم از کردگار بوم گنجهای تو را پاسدار، فردوسی، باغبانی بباید آن بت را با یکی پاسدار چوبک زن، فرخی، گر مرا پاسدار خویش کند خدمت او کنم بجان و بتن، فرخی، گفتم بگرد مملکتش پاسدار کیست گفتا مها بتش نه بسنده است پاسبان ؟ فرخی
نگاهبان، مراقب، نگهبان، حارس، پاسبان، عاس: بزد تیغ بر گردن پاسدار سرآمد بر او گردش روزگار، فردوسی، چو برگشت رستم بر شهریار ازایران سپه گیو بد پاسدار، فردوسی، مرا بر همه گنجهای زمین نگهبان کن ای شاه با داد ودین که گر یاوری یابم از کردگار بوم گنجهای تو را پاسدار، فردوسی، باغبانی بباید آن بت را با یکی پاسدار چوبک زن، فرخی، گر مرا پاسدار خویش کند خدمت او کنم بجان و بتن، فرخی، گفتم بگرد مملکتش پاسدار کیست گفتا مها بتش نه بسنده است پاسبان ؟ فرخی
رودی به جنوب هندوستان که از خطۀ میسور از کوههای بالاکات سرچشمه گیرد و سپس بجنوب شرقی و بعد از آن به مشرق جاری شود و پس از پیمودن 370 هزارگز به خلیج بنگاله ریزد
رودی به جنوب هندوستان که از خطۀ میسور از کوههای بالاکات سرچشمه گیرد و سپس بجنوب شرقی و بعد از آن به مشرق جاری شود و پس از پیمودن 370 هزارگز به خلیج بنگاله ریزد
رودی به شمال شرقی آلمان (ایالت پروس شرقی) و آن از نجد باتلاقی هوکرلاند سرچشمه میگیرد و بجانب شمال جاری است و برونشبرگ را مشروب سازد و به خلیج فریشس هاف ریزد، طول آن 120 هزارگز است
رودی به شمال شرقی آلمان (ایالت پروس شرقی) و آن از نجد باتلاقی هوکرلاند سرچشمه میگیرد و بجانب شمال جاری است و برونشبرگ را مشروب سازد و به خلیج فریشس هاف ریزد، طول آن 120 هزارگز است
از پای و سار مرادف مانا و مان و معنی ترکیبیه بپاگذاشته شده، رشیدی، ، تیپا، لگد، (برهان)، در اصطلاح نجاران، تخته هائی که میان تنکه هافاصله شود، و نیز تختۀ زبرین و زیرین مصراع، چوبهای قطورتر که در دو طرف فوق و تحت و میان هر دو تنکۀ افقی بکار برند مقابل باهو که عمودی بکار رود، - پاسار کردن، لگدکوب کردن: پاسار میکند من و خوبان را تنگ آمدم ز پاژخ و پاسارش، ناصرخسرو
از پای و سار مرادف مانا و مان و معنی ترکیبیه بپاگذاشته شده، رشیدی، ، تیپا، لگد، (برهان)، در اصطلاح نجاران، تخته هائی که میان تُنُکه هافاصله شود، و نیز تختۀ زبرین و زیرین مِصراع، چوبهای قطورتر که در دو طرف فوق و تحت و میان هر دو تُنُکۀ افقی بکار برند مقابل باهو که عمودی بکار رود، - پاسار کردن، لگدکوب کردن: پاسار میکند من و خوبان را تنگ آمدم ز پاژخ و پاسارش، ناصرخسرو