- پاسدار
- محافظ
معنی پاسدار - جستجوی لغت در جدول جو
- پاسدار
- نگهبان، مراقب، پاسبان
- پاسدار
- پاس دارنده، نگهبان، مراقب
- پاسدار
- نگهبان، مراقب، نگه داری کننده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پاسبانی، رعایت احترام حرمت
پاسبانی، رعایت، احترام
نگهبانی، مراقبت
قدردان
شاکر حق شناس شکر گذار، منت پذیر
حق شناس، شکر گزار
سپاسدار حقشناس
قدردانی
شکر نعمت حق شناسی شکرگذاری، منت پذیری
توانگر، بااعتبار، معتبر
برقرار، مقاوم
سرهنگ شهربانی
سوارپا پیاده جلد و چابک
لگد کوب، پایمال شده
ثابت، دائم، باقی، استوار، قائم، قوی، پابرجا
پایور شهربانی مانند سرهنگ ارتش
پایمال شده، لگدمال شده، لگدکوب، پامال
پاسپار کردن: پاسپر کردن، لگدکوب کردن
پاسپار کردن: پاسپر کردن، لگدکوب کردن
پاینده، جاویدان، باقی، برای مثال نباشد همی نیک و بد پایدار / همان به که نیکی بود یادگار (فردوسی - ۱/۸۵) ، برقرار، استوار، ثابت
استوار، پابرجا، ثابت
Abiding, Enduring, Lasting, Stable, Sustainable, Unflagging
стойкий , длительный , стабильный , устойчивый , неустанный
bleibend, dauerhaft, stabil, nachhaltig, unermüdlich
стійкий , тривалий , стабільний , невтомний
trwały, stabilny, zrównoważony, nieznużony
持久的 , 稳定的 , 可持续的 , 不懈的
duradouro, estável, sustentável, incansável
duraturo, durevole, stabile, sostenibile, instancabile
perdurable, duradero, estable, sostenible, inquebrantable
durable, stable, inébranlable