جدول جو
جدول جو

معنی پاساد - جستجوی لغت در جدول جو

پاساد
صیانت باشد و آن محافظت کردن است خود را از سخنان هزل و قبیح و افعال شنیعه و قبیحه، (برهان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پاساک
تصویر پاساک
(پسرانه)
نام برادرزاده داریوش پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پالاد
تصویر پالاد
یدک، اسب یدک، کنایه از اسب، اسب خاص پادشاه که زین و یراق کرده و بر در بارگاه نگاه می داشتند، جنیبت، پالا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاسار
تصویر پاسار
لگد، پامال، پاسپار، تختۀ کلفت که نجار در بالا، پایین و وسط در به طور افقی کار می گذارد و تخته های نازک میانۀ در را به آن ها وصل می کند
پاسار کردن: پامال کردن، لگدکوب کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاساژ
تصویر پاساژ
مکان وسیع سرپوشیده ای که در دو طرف یا گرداگرد آن مغازه، کارگاه یا دفتر کار وجود دارد
فرهنگ فارسی عمید
مرکب از پای بمعنی بهره و حصه و بخش و ایزه علامت تصغیر، پاچه. پازه. رجلان. ریسمانی که بر دامن خیمه و سراپرده تعبیه نمایند و آنرا به میخ بزمین استوار کنند. (جهانگیری). رجوع به پایژه شود
لغت نامه دهخدا
(دِ)
دریاچه ای به جنوب حبشه در ناحیۀ گالاّ که بتگو بسال 1896م. 1313/ هجری قمری کشف کرد و آن دریاچه ای کوچک است که رودهای ام و آئوآش و جوبا از آن سرچشمه گیرند
لغت نامه دهخدا
(رُ)
دماغه ای به جنوب شرقی صقلیه (سیسیل). و امیرالبحر بینگ بسال 1718 میلادی با 1130 هجری قمری اسپانیائیان را بدانجا هزیمت کرد
لغت نامه دهخدا
رودی به شمال شرقی آلمان (ایالت پروس شرقی) و آن از نجد باتلاقی هوکرلاند سرچشمه میگیرد و بجانب شمال جاری است و برونشبرگ را مشروب سازد و به خلیج فریشس هاف ریزد، طول آن 120 هزارگز است
لغت نامه دهخدا
از پای و سار مرادف مانا و مان و معنی ترکیبیه بپاگذاشته شده، رشیدی، ، تیپا، لگد، (برهان)، در اصطلاح نجاران، تخته هائی که میان تنکه هافاصله شود، و نیز تختۀ زبرین و زیرین مصراع، چوبهای قطورتر که در دو طرف فوق و تحت و میان هر دو تنکۀ افقی بکار برند مقابل باهو که عمودی بکار رود،
- پاسار کردن، لگدکوب کردن:
پاسار میکند من و خوبان را
تنگ آمدم ز پاژخ و پاسارش،
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
بازار سرپوشیده که دو در دارد دخول و خروج را
لغت نامه دهخدا
(دِ)
شهری به اتازونی در کالیفرنیا دارای 80000 تن سکنه و رصدخانه ای در کوه ویلسن
لغت نامه دهخدا
تصویری از فاساد
تصویر فاساد
فرانسوی هشتی، نما رو کار در ساختمان، سر در
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاسار
تصویر پاسار
پامال، لگد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاساژ
تصویر پاساژ
گذرگاه، بازارچه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاساژ
تصویر پاساژ
معبر، گذرگاه، بازار سرپوشیده که دو طرف آن مغازه وجود دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پالاد
تصویر پالاد
مطلق اسب، اسب نوبتی، جنیبت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاسار
تصویر پاسار
لگد، تیپا، کلاف افقی چارچوب در و پنجره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاساژ
تصویر پاساژ
تیمچه
فرهنگ واژه فارسی سره
بازارچه، تیمچه، راهرو، گذرگاه، معبر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از توابع دهستان پنج هزار شهرستان بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
قسمت سایه ساختمان
فرهنگ گویش مازندرانی