لگد، پامال، پاسپار، تختۀ کلفت که نجار در بالا، پایین و وسط در به طور افقی کار می گذارد و تخته های نازک میانۀ در را به آن ها وصل می کند پاسار کردن: پامال کردن، لگدکوب کردن
لگد، پامال، پاسپار، تختۀ کلفت که نجار در بالا، پایین و وسط در به طور افقی کار می گذارد و تخته های نازک میانۀ در را به آن ها وصل می کند پاسار کردن: پامال کردن، لگدکوب کردن
مرکب از پای بمعنی بهره و حصه و بخش و ایزه علامت تصغیر، پاچه. پازه. رجلان. ریسمانی که بر دامن خیمه و سراپرده تعبیه نمایند و آنرا به میخ بزمین استوار کنند. (جهانگیری). رجوع به پایژه شود
مرکب از پای بمعنی بهره و حصه و بخش و ایزه علامت تصغیر، پاچه. پازه. رجلان. ریسمانی که بر دامن خیمه و سراپرده تعبیه نمایند و آنرا به میخ بزمین استوار کنند. (جهانگیری). رجوع به پایژه شود
دریاچه ای به جنوب حبشه در ناحیۀ گالاّ که بتگو بسال 1896م. 1313/ هجری قمری کشف کرد و آن دریاچه ای کوچک است که رودهای ام و آئوآش و جوبا از آن سرچشمه گیرند
دریاچه ای به جنوب حبشه در ناحیۀ گالاّ که بتگو بسال 1896م. 1313/ هجری قمری کشف کرد و آن دریاچه ای کوچک است که رودهای اُم ُ و آئوآش و جوبا از آن سرچشمه گیرند
رودی به شمال شرقی آلمان (ایالت پروس شرقی) و آن از نجد باتلاقی هوکرلاند سرچشمه میگیرد و بجانب شمال جاری است و برونشبرگ را مشروب سازد و به خلیج فریشس هاف ریزد، طول آن 120 هزارگز است
رودی به شمال شرقی آلمان (ایالت پروس شرقی) و آن از نجد باتلاقی هوکرلاند سرچشمه میگیرد و بجانب شمال جاری است و برونشبرگ را مشروب سازد و به خلیج فریشس هاف ریزد، طول آن 120 هزارگز است
از پای و سار مرادف مانا و مان و معنی ترکیبیه بپاگذاشته شده، رشیدی، ، تیپا، لگد، (برهان)، در اصطلاح نجاران، تخته هائی که میان تنکه هافاصله شود، و نیز تختۀ زبرین و زیرین مصراع، چوبهای قطورتر که در دو طرف فوق و تحت و میان هر دو تنکۀ افقی بکار برند مقابل باهو که عمودی بکار رود، - پاسار کردن، لگدکوب کردن: پاسار میکند من و خوبان را تنگ آمدم ز پاژخ و پاسارش، ناصرخسرو
از پای و سار مرادف مانا و مان و معنی ترکیبیه بپاگذاشته شده، رشیدی، ، تیپا، لگد، (برهان)، در اصطلاح نجاران، تخته هائی که میان تُنُکه هافاصله شود، و نیز تختۀ زبرین و زیرین مِصراع، چوبهای قطورتر که در دو طرف فوق و تحت و میان هر دو تُنُکۀ افقی بکار برند مقابل باهو که عمودی بکار رود، - پاسار کردن، لگدکوب کردن: پاسار میکند من و خوبان را تنگ آمدم ز پاژخ و پاسارش، ناصرخسرو