جدول جو
جدول جو

معنی پاریس - جستجوی لغت در جدول جو

پاریس
شهر معروف و پایتخت کشور فرانسه بر ساحل رود سن بفاصله قلیلی از ملتقای سن با مارن، کرسی ایالت سن و مرکز حکومت فرانسه و اسقف نشین آن، دارای دیوان کشور و انستیتو، ادارات و وزارتخانه های فرانسه در آنجا متمرکز است و مرکز تلاقی کلیۀ راه آهنها و خطوط تلگرافی کشور میباشد و بواسطۀ قلاع اطراف در نوع خود بی نظیر است، موزه های هنرهای متنوعه و علوم و فنون، دانشکده ها و مدارس عالیه، کتابخانه ها و ادارۀ ضبط اسناد عمومی، بانک فرانسه، بانک رهنی و استقراضی و دیگر مؤسسات عمومی بدانجاست، صنایع آن از جهت تنوع بسیار جالب توجه و از حیث کیفیت و اصالت و زیبائی قابل اهمیت میباشد از قبیل جواهرسازی، بازیچه های کودکان، دوخت البسه ازهر نوع، مد، پوست حیوانات، اشیاء صنعتی خاص و جز آن، پاریس مرکز هنرها و یکی از وسیعترین و غنی ترین و زیباترین شهرهای عالم و پس از لندن در اروپا از جملۀ بلاد پرجمعیت تر و پس از رم در کثرت و هم زیبائی ابنیۀ عالی مقام اول را حائز است، از مهمترین ابنیۀ آن: لوور، پاله روایال، انوالید، بورس، نوتردام، پانته ئون، مادلن، ستون و اندم، ترکادرو، شهرداری، طاق نصرت کارّوسل، طاق نصرت اتوال، دروازۀ سن دنیس، دروازۀ سن مارتن و جز آن، جمعیت پاریس نزدیک سه میلیون میباشد، در عهد سزار محوطه ای از پاریس که بعدها نوتردام در آن بنا شد ’لوتس’ نام داشت و ساکنان آن پاریزی ئی خوانده میشدند و همین نام است که بعدها به پایتخت فرانسه داده شد، پاریزی ئیان در برابر فرماندهان سزار در حدود سال 52 قبل از میلاد سخت مقاومت کرده اند، لوتس اندک اندک در سواحل سن وسعت یافت و در سال 451 میلادی سنت ژنویو آنرا از هجوم قبایل خونخوار هون محفوظ داشت، این شهر که بتدریج بنام پاریزی ئی ها بجای لوتس به پاریس شهرت یافته بود پایتخت کلوویس و بعد بدست نرمان ها خراب شد اهالی آن در سال 885م، 271/ بر هجری قمری نرمانها قیام کردند و 13 ماه در محاصره بودند، پاریس بعهد فیلیپ اوگوست آبادتر از پیش شد و اصلاحاتی در آن صورت گرفت، از آن جمله حصار استواری گرد آن برآوردند و این حصار در قرن چهاردهم و باز در دورۀ سلطنت لوئی سیزدهم بزرگتر شد، از میان پادشاهان فرانسه سن لوئی و شارل پنجم و فرانسوای اول و لوئی دوازدهم، به یاری ذوق سلیم و توجه کامل خود در زیبائی و تزیین پاریس بیش از دیگران شرکت کرده اند، لوئی چهاردهم ساختمانهای زیبای بسیار در این شهر ایجاد کرد و لوئی فیلیپ و ناپلئون سوم نیز در این راه بسی کوشیده اند، در سال 1814م، 1229/ هجری قمری متفقین به پاریس وارد شدند و در 1815م، 1230/ هجری قمری پروسیان و انگلیسیان بر آن دست یافتند، در سال 1856م، 1272/ هجری قمری معاهدۀ پاریس جنگ کریمه را پایان بخشید، در سالهای 1870- 1871م، / 1286- 1287 هجری قمری محاصرۀ پاریس و واقعۀ کمرّن روی داد، در جنگ جهانگیر اول 1914-1918م، / 1332-1336 هجری قمری پاریس دو بار مورد تهدید آلمانیان قرار گرفت یک بار در سال 1914م، پیش ازنخستین جنگ مارن و یک بار در بهار 1918 که آلمانیان آنرا با هواپیما و توپهای دورزن بمباران کردند، حصار مستحکم قدیمی پاریس از سال 1921م، / 1339 هجری قمری به بعد ویران شد، و در سال 1940 پس از شکست قوای فرانسه از آلمان بدست سپاهیان آلمان افتاد و در 1945م، به نیروی سپاهیان فرانسه امریکا و انگلیس رهائی یافت
لغت نامه دهخدا
پاریس
فرانسوا د، کشیش ژانسنیست (پیرو ژان سینوس) که با اعمال عجیب وخارق العاده ای که کنوولسیونرها بر مزار او در قبرستان سن منار انجام می کردند شهرت یافته است، مولد بسال 1690م، 1017/ هجری قمری و وفات در 1727م، 1139/ هجری قمری
گاستون، پسر پلن پاریس دانشمند فقه اللغه که او را نیز مانند پدر آثار مهمی در باب شعر قرون وسطی است، مولد در آونه بسال 1839م، 1254/ هجری قمری و وفات در 1903م، 1320/ هجری قمری
پسر دوم پریام و هکوب شوهر ادنون و فریبندۀ هلن زن مه نه لاس و بنابر اساطیر یونانی اوست که سیب نفاق را به ونوس دادو موجب کینۀ ژونون و می نرو نسبت به شهر تروا شد
فرانسوا ادمن، امیرالبحر و دانشمند فرانسوی، مولد بسال 1806م، / 1220هجری قمری در برست و وفات در 1893م، / 1310 هجری قمری
ماتی یو، کشیش انگلیسی از پیروان سن بنوا، وی مؤلف ’وقایعنامۀ بزرگ انگلستان’ است، وفات بسال 1259م، / 656 هجری قمری
لغت نامه دهخدا
پاریس
بیاء مجهول و گاه برای رعایت قافیه بیای معروف نیز خوانند، (غیاث). ممال ادبار، بمعنی منحوس، نحوست، بدبختی و غیره. رجوع به ادبار شود:
در جهان چندانکه خواهی بیشمار
نیستی و محنت و ادبیر هست.
انوری.
نی پدر از نصح کنعان سیر شد
نی دمی در گوش آن ادبیر شد.
مولوی.
میخورد از غیب بر سر زخم او
از شکست توبه آن ادبیرجو.
مولوی.
که منه این سر مر این سرزیر را
هین مکن سجده مر این ادبیر را.
مولوی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پارمیس
تصویر پارمیس
(دخترانه)
نام دختر بردیا ونوه کوروش پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پارسیس
تصویر پارسیس
(پسرانه)
شکل یونانی پارسی، پارسی، ایرانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پاردیس
تصویر پاردیس
(دخترانه)
پردیس
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پاریز
تصویر پاریز
پاییز، از فصول چهارگانۀ سال که شامل ماه های مهر، آبان و آذر است، برگ ریزان، خزان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پارین
تصویر پارین
پارینه، پارسالی، سال گذشته، سال پیش، کهنه، دیرینه، قدیمی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پارسی
تصویر پارسی
مربوط به پارس مثلاً هنر پارسی،
اهل پارس، از مردم پارس، زبان رسمی مردم ایران، فارسی،
تهیه شده در پارس، ایرانی، زردشتی، به خصوص زردشتی مقیم هند
پارسی باستان: زبانی از شاخۀ زبان های هند و ایرانی که در زمان هخامنشی متداول بوده و کتیبه هایی از آن به خط میخی باقی مانده است، فارسی باستان
پارسی دری: زبانی از شاخۀ زبان های هند و ایرانی که در دورۀ اسلامی پدید آمد و در ایران، افغانستان و تاجیکستان متداول است، فارسی دری
پارسی میانه: زبانی از شاخۀ زبان های هند و ایرانی که در زمان اشکانیان و ساسانیان متداول بوده است، فارسی میانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از واریس
تصویر واریس
ورم و برجستگی سیاهرگ یا عروق لنفاوی به خصوص در پاها
فرهنگ فارسی عمید
طبقۀ پاریا، پارا، بیرون از ...) و معنی ترکیبی آن بیرون از طبقه است، در آئین برهمائی پاریا به کسانی اطلاق میشود که از طبقات هندی خارج باشند و بعبارت دیگر پاریا یعنی افرادی محروم از تمام حقوق دینی واجتماعی خواه از طریق نژادی و خواه از طریق طرد آنان از جامعۀ برهمنی، بنابر قوانین قدیمۀ برهمائیان طبقات مطروده به سه دسته تقسیم میشوند: نخست طبقۀ ’آبهی ساستهاس’ یعنی به نفرینان، (ملاعین)، و این گروه کسانی هستند که بر اثر ارتکاب گناهان بزرگ از طبقات هندی طرد شده اند، دوم دستۀ ’وراتیاس’ یعنی مطرودین از مذهب، تکفیرشدگان، و اینان کسانی باشند که بر اثر مجری نداشتن قواعد و قوانین و مراسم دینی خاصه سرباز زدن از دستورهای ودا بدین عقوبت دچار گشته اند، سوم: دستۀ ’اپسداس’ یعنی مطرودین و راندگان علی الاطلاق و اینان کسانی اند که از وصلت نامشروع و یا از نسل ملعونان و گناهکاران زاده اند، از دو دستۀ اول ممکن است اشخاصی پس از توبت و انابت به طبقات اصلی اجتماعی و دینی خود بازگردند ولی دستۀ سوم به هیچ روی قابل عفو و بخشایش نیستند، پاریاها در عقیدۀ هندوان مردمی پلید و نجسند چنانکه لمس و مس ّ آنان موجب ناپاکی و پلیدی شود و بهمین سبب ناگزیر بیرون از شهرها و دهکده ها زندگی کنند و برای تحصیل اسباب معیشت بکارهای پست و منفور که افراد دیگر طبقات اجتماعی از آنها بیزارند، تن دردهند
لغت نامه دهخدا
بلوکی از ناحیۀ سیرجان و پاریز در ایالت کرمان، ونام مرکز آن نیز پاریز است واقع در شمال رمل آباد
لغت نامه دهخدا
خلیج پاریا خلیجی عمیق در سواحل ونزوئلا، میان شبه جزیره باریک و کوهستانی پاریا در شمال و دلتای اورنوک در جنوب و مدخل آنرا جزیره تری نیه مسدود کرده است و تنها بوسیلۀ دو تنگه بنام دراگوس و سیرپس به اقیانوس می پیوندد
لغت نامه دهخدا
(پارسی)
منسوب به ایالت پارس. فارسی:
ز سیمین و زرین شتروار، سی
طبقها و از جامۀ پارسی.
فردوسی.
، اهل فارس. مردم فارس، ایرانی. اهل ایران: سلمان پارسی:
ز رومی و مصری و از پارسی
فزون بود مردان چهل بار سی.
فردوسی.
بدو گفت رو پارسی (بهرام چوبینه) را بگوی
که ایدر بخیره مریز آبروی.
فردوسی.
هر آنکس که او پارسی بود گفت
که او (اسکندر) را جز ایران نباید نهفت
چو ایدر بود خاک شاهنشهان
چه تازید تابوت گرد جهان.
فردوسی.
ز رومی و از مردم پارسی
بدان کشتی اندر نشستند سی.
فردوسی.
نخستین صد و شصت پیداوسی
که پیداوسی خواندش پارسی.
فردوسی.
و آنچه از جهت پارسیان بدان الحاق افتاده است شش باب است. (کلیله و دمنه)، زرتشتی: گرزمان، پارسیان گویند عرش است و شاعران گویند آسمان است. (لغت نامۀ اسدی)، زبان مردم پارس. زبان مردم ایران. رجوع به پارسی (زبان) شود، پیرو زرتشت ساکن هند
لغت نامه دهخدا
زبان پارسی، یکی از لهجات قدیم ایران از ریشه هندواروپائی که بزبان سانسکریت شباهت تام دارد و در زمان هخامنشی زبان درباری محسوب میشده است و آنرا لهجۀ پارسی باستانی و فرس قدیم نامند. رجوع به پارسی باستانی (زبان) شود، زبان عمومی مردم ایران در دورۀ اسلامی. زبان ادبی ملت ایران عهد اسلامی. زبان فارسی:
بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی.
فردوسی.
گر پارسا زنی شنود شعر پارسیش
و آن دست بیندش که بدانسان نوا زنست
آن زن ز بینوائی چندان نوا زند
تا هر کسیش گوید کین بی نوا زنست.
یوسف عروضی.
بلفظ پارسی و چینی خماخسرو
بلحن مویۀ زال و قصیدۀ لغزی.
منوچهری.
بونصر مشکان نامه بخواند و بپارسی ترجمه کرد. (تاریخ بیهقی). استادم (بونصر مشکان) دو نسخت کرد این دونامه را... یکی بتازی سوی خلیفه و یکی بپارسی به قدرخان. (تاریخ بیهقی). نسخت بیعت و سوگندنامه بفرستادم بپارسی کرده بود. (تاریخ بیهقی)
لغت نامه دهخدا
نام شهری بوده است، سلوکیدها برای یونانی کردن مشرق فعالیت زیاد کردندو عامل بزرگ یونانی کردن مشرق بودند، آپ پیان می گوید، سلوکیهای اول تقریباً شصت شهر در مشرق بنا کردند، آنتی گون اول کسی بود که مهاجرت یونانی ها را بمشرق شروع کرد و شهر آن تی گونی را در کنار ارن تسن در سوریه ساخت و نیز گویند که شهر پلا را او بنا کرد و بعدهاآن را آپاما نامیدند و اسکندریۀ ایسوس که اکنون الکساندرت نامند و در کنار دریای مغرب واقع است نیز ازاوست: از جمله شهرهائی که در زمان سلکوس اول و سایرسلوکیها ساخته شد، آپ پیان از شهرهای س تیرا، کال لیوپ، خاریس، هکاتوم پی لس (شهر صد دروازه) و آخه سخن می راند، (از تاریخ ایران باستان ج 3 صص 2110 - 2115)
لغت نامه دهخدا
نوعی پارچۀ ریزباف و نازک
لغت نامه دهخدا
پاتریک (سن پاتریس)، نخستین کشیش اعظم و رئیس روحانی ایرلند، مولد او بسال 377 میلادی در جوار دمبارتن و وفات 460م، و ذکران وی بهفدهم ماه مرسه (مارس) است
لغت نامه دهخدا
عنوان مشاورین محرم امپراتوران روم، این رتبه که مادام العمری بود بعهد قسطنطین ایجاد شد
لغت نامه دهخدا
از شهرهای ایران بوده است. مرحوم پیرنیا آرد: که میرآخور تری تخم که در این موقع غائب بود وقتی از قضیۀ کشته شدن آقایش (تری تخم آگاه شد، پدر خود را نفرین کرده و با سپاهیان خود بطرف شهر زاریس شتافت. (ایران باستان ج 2 ص 961)
لغت نامه دهخدا
نام شهری، گزنفون گوید کورش پس از جنگ با کرزوس و شکست دادن وی پس از عقد معاهده به دسته ای از سپاهیان سنگین اسلحۀ مصری که مردانه حرب و مقاومت کرده بودند شهرهائی در صفحات علیا داد که هنوز (زمان کزنفون) به شهرهای مصری معروفند و علاوه بر آن لاریس و سیل لن را که در نزدیکی سیمه و به مسافت کمی از دریاست بدانها بخشید و این محلها امروز هم در تصرف اعقاب مصریان است، (ایران باستان ج 1 ص 362)
لغت نامه دهخدا
پارینه، منسوب بسال گذشته، پارسالین:
گاو آمد و خورد دفتر پارین را،
ظهوری،
خرقۀ پارین ترا بکار نیاید
کوه موقر کجا و کاه محقر،
قاآنی
لغت نامه دهخدا
جان، نویسندۀ انگلیسی، در سال 1666 میلادی متولد شد، در دانشگاه اکسفورد تحصیل کرد، وی از نویسندگان برجستۀ اولین دائرهالمعارف انگلیسی و بهترین نویسندۀ لغات فنی و هنری و نیز از نخستین اعضاء انجمن شاهی بود ومدتی نیابت ریاست آن انجمن را داشت، هاریس در سال 1719 وفات یافته است، (از دایرهالمعارف بریتانیکا)
ویلیام هنری (1883 میلادی)، ارگ نواز سنت ژرژ شاپل، ویندسور و مصنف موسیقی کلیسائی
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان مشکین خاوری بخش مرکزی مشکین شهر که در 15 هزارگزی شمال مشکین شهر و 10 هزارگزی شوسۀ مشکین شهر به اردبیل در جلگه واقع است، هوایش معتدل و دارای 151تن سکنه میباشد آبش از چشمه و خیاوچای (رود خانه خیاو)، محصولش غلات، صیفی، شغل مردمش زراعت و گله داری وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از واریس
تصویر واریس
گشاد شدن ورید ها بخصوص در ساق پا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاریس
تصویر تاریس
کشاورزی، کارگر گیری به کار گماری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پارسی
تصویر پارسی
اهل پارس، فارسی، زبان مردم ایران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پارین
تصویر پارین
پارینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاتریس
تصویر پاتریس
لقب مشاوران مخصوص امپراتوران روم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاتیس
تصویر پاتیس
فرانسوی پرندیس از پارچه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاریسی
تصویر پاریسی
منسوب به پاریس از مردم پاریس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاریس
تصویر لاریس
لارقس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واریس
تصویر واریس
تورم رگ ها بویژه در پا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پارسی
تصویر پارسی
منسوب به پارس، پارسی، ایرانی، زرتشتی به ویژه زرتشتی ساکن هندوستان، جمع پارسیان، زبان مردم پارس، فارسی
ماههای پارسی : دوازده ماه سال شمسی ایرانیان، فروردین، اردیبهشت، خرداد، تیر، مرداد، شهریور، مهر، آبان، آذر، دی، بهمن، اسفند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پارسی
تصویر پارسی
فارسی
فرهنگ واژه فارسی سره