- پارو
- آلتی چوبین که با آن برف می روبند
معنی پارو - جستجوی لغت در جدول جو
- پارو
- آلتی چوبی (مانند بیل) که با آن برف را از پشت بام یا پیاده روها می روبند، ابزاری برای راندن قایق (بدون موتور)
- پارو ((رُ))
- پیر زال، زن پیر
- پارو
- آلتی شبیه بیل که با آن برف یا چیز دیگر را از روی زمین می روبند، بیل چوبی، آلتی که در قایق های پارویی به وسیلۀ آن قایق را می رانند
پارو کردن: روبیدن برف یا چیز دیگر از روی زمین به وسیلۀ پارو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پارو
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
نام قومی از اقوام آریایی که در قسمت جنوبی ایران سکونت کرده بودند، نام ناحیه ای که قوم پارس درآنجا سکونت کرده بودند
حصار
ترکی تاپو از آوند ها (ظروف)
مرید، طرفدار، تابع
قسمت
فارس
آواز سگ، عوعو، هفهف
ظرف آبخوری
پرنده ای حلال گوشت اندازه کبک که دارای منقار دراز است
دونده باپا پاکار پاکار، کسی که در مشاغل مختلف پی فرمانهای متعدد میرود چون پا دو مغازه پادو نانوایی، در حمامهای قدیم کسی که پس از ورود مشتری کفش ویرا زیر سکو میگذاشت و لنگی برای او پهن میکرد و لنگ دیگر بدو میداد تا ببندد و داخل حمام گرم شود
رقعه، وصله، هر چیز بریده و شکافته، رشوه
محوطه درخت دار، باغ مشجر انگلیسی پردیس پردیسه، ایستمانی
پارسا عفیف
حصار، دیوار
آلتی که با آن خار خاشاک را از روی زمین بروبند
هر چه با آن دردی را درمان کنند، دوا، جهت قطع بیماری بکار میرود
پسر کوچک فرزند خرد
وصله پینه در پی
تابع، مقتدی، مقلد، پس رو
کنه که بر گاو و دیگر جانوران چسبد
پرنده ایست سیاه رنگ سارک ساری شارو
باره، دیوار قلعه، حصار
زن پیر، پیرزال، گنده پیر، کمپیر
اشاره به کسی که نخواهند اسمش را ببرند
بالو، زگیل، ضایعۀ پوستی کوچک سفت و سخت که روی پوست بدن پیدا می شود اما درد ندارد، سگیل، وردان، واروک، واژو، تاشکل، گندمه، آزخ، زخ، زوخ، آژخ، ژخ، ثؤلول
خمیری که از آهک و خاکستر درست می کردند و در ساختمان ها خصوصاً در حوض ها، آب انبارها و گرمابه ها برای بند کشی به کار می رفته، ساروج، ساخن، صاروج، صهروج