پریسکوپ (Periscope) یا پیرابین دستگاهی که به دوربین متصل است و به مدد آن نماهای بسیار سر بالا، بالای نقطه دید، زوایای عجیب و غریب، جلوه های ویژه و ماکتی را فیلم برداری می کنند.
پریسکوپ (Periscope) یا پیرابین دستگاهی که به دوربین متصل است و به مدد آن نماهای بسیار سر بالا، بالای نقطه دید، زوایای عجیب و غریب، جلوه های ویژه و ماکتی را فیلم برداری می کنند.
سیگنال های الکتریکی که وارد سیگنال های مخابراتی می شوند و باعث اختلال در آن ها می گردند، در علم زیست شناسی موجود زنده که در خارج یا داخل بدن جاندار دیگر زندگی کند و غذای خود را از بدن او بگیرد، انگل، کنایه از کسی که به هزینۀ دیگران زندگی کند، مفت خور، طفیلی
سیگنال های الکتریکی که وارد سیگنال های مخابراتی می شوند و باعث اختلال در آن ها می گردند، در علم زیست شناسی موجود زنده که در خارج یا داخل بدن جاندار دیگر زندگی کند و غذای خود را از بدن او بگیرد، انگل، کنایه از کسی که به هزینۀ دیگران زندگی کند، مفت خور، طفیلی
جسمی موم مانند، سفید و نیم شفاف، بی بو و بی طعم که از روغن های سنگین نفت به دست می آید و در ساختن برخی از داروها، لوازم آرایشی و شمع سازی به کار می رود
جسمی موم مانند، سفید و نیم شفاف، بی بو و بی طعم که از روغن های سنگین نفت به دست می آید و در ساختن برخی از داروها، لوازم آرایشی و شمع سازی به کار می رود
مربوط به پارناس، به دسته ای از شعرا در ادبیات فرانسه که بر خلاف اصول (لیریسم رمانتیک) نوعی شعر مصنوع میسرودند، نوعی از پروانه های زیبا در نیمکرۀ شمالی که آنها را آپولون نیز میخوانند
مربوط به پارناس، به دسته ای از شعرا در ادبیات فرانسه که بر خلاف اصول (لیریسم رمانتیک) نوعی شعر مصنوع میسرودند، نوعی از پروانه های زیبا در نیمکرۀ شمالی که آنها را آپولون نیز میخوانند
از سرداران بزرگ فیلفوس (فیلیپ) و اسکندر مقدونی در سال 336 قبل از میلاد که فیلفوس تدارکات جنگ را برای حملۀ به ایران به اتمام رسانید پارمنین سردار خود را با سرداری دیگر بنام آثّالوس به آسیا گسیل کرد تاشهرهای یونانی آسیای صغیر را از اطاعت ایران خارج کنند. لیکن در همین اوان فیلیپ بدست ’پوزانیاس’ مقتول شد و چون آتالوس قصد قتل اسکندر داشت وی یکی را بنام هکاته بقتل او فرستاد و پس از قتل آتالوس پارمنین مورد اعتماد اسکندر و یکی از سرداران نامی و مقرب وی گردید چنانکه در مجالس مشورت وی حاضر میشد و پس از آنکه لشکرکشی به ایران آغاز شد و اسکندریه محل سس تس واقع در کنار تنگۀ هلّس پونت رسید، پارمنی ین را به آبیدوس که محاذی سس تس قارۀ آسیا بود فرستاد و برای این کار 160 کشتی جنگی و عده بسیار از کشتی های حمل و نقل بکار رفت. پس از فتح گرانیک که اسکندر به ضبط نواحی مختلف آسیای صغیر پرداخت و سرداران به اطراف فرستاد پارمنین را نیز با پنجهزار پیاده و دویست سوار به تصرف ماگنزی گسیل داشت و او پس از تصرف آن ناحیه مأمور تسخیر فریگیّه شد و همچنین در مدتی که اسکندر در آسیای صغیر مشغول فتح بلاد بود پارمنین مأموریتهای مختلف داشت و به پادشاه مقدونیه خدمت میکردو بعد از فتح ایران مأمور جمعآوری تمام خزائن پارس در شهر همدان شد و پس از آن اسکندر به وی فرمان دادتا از طریق ولایت کادوسیان (گیلان) به گرگان رود و اوبعداً باز به همدان بازگشت و مأمور حفظ خزائن آنجابود و در تمام مدت سلطنت اسکندر در ایران همواره بردستۀ بزرگی از سپاهیان اسکندر فرمان میراند و از همه سرداران وی بانفوذتر و مهمتر بود و پسرش فیلوتاس نیز از سرداران بزرگ و از مقربان اسکندر شمرده میشد. هنگام ورود اسکندر به سیستان توطئه ای برای قتل اسکندر کشف شد و پس از کشف این توطئه عده ای از بزرگان لشکر بقتل رسیدند و از آنجمله فیلوتاس پسر پارمنین بود که بعد از محاکمه ای دراز کشته شد و اسکندر پس از قتل فیلوتاس از بیم قیام پدر او خواست بی درنگ او را که در این هنگام در همدان با لشکر عظیم حافظ خزائن بود و تهمت هائی نیز در این توطئه بر او وارد آمده بود بقتل رساند. پس بعد از محاکمۀ فیلوتاس پلی داماس راکه بیش از همه مورد محبت و اعتماد پارمنین بود و درجدالها پهلوی او میایستادبخواند و مأمور قتل پارمنین کرد و او از ترس، آن مأموریت را بپذیرفت و وعده هائی بیشتر از آنچه اسکندر میخواست بدو داد و سپس جامۀ مقدونی از تن برآورد و پوشش بدویان عرب پوشید و دو مرد عرب را که زنان و فرزندان ایشان در گرو اسکندربود با خود برداشت و بر شتران دوکوهانه نشست و از راه کویر عزیمت همدان کرد و روز یازدهم باز لباس مقدونی در بر کرده و شبانه وارد همدان شد و نامه های اسکندر را به سرداران وی در ماد رسانید سرداران اسکندر پس از وصول نامۀ اسکندر با یکدیگر شور کردند و بامداد پگاه همگی در خانه پارمنین گرد آمدند هنوز سرداران مقدونی بمنزل پارمنین نرسیده بودند که خبر ورود پلی داماس به وی رسید و او کس به پلی داماس فرستاد و او را نزد خویش خواند و خود در باغ قصر همدان که سابقاً محل استراحت شاهان هخامنشی یا ولات ایشان بود گردش میکرد و سرداران دیگر نیز که به فرمان اسکندر مأمور قتل پارمنین بودند گرداگرد وی حرکت میکردند در این حال پلی داماس دررسید و چنین مینمود که از دیدار دوست خود سخت شادمان است. پارمنین نیز او را در آغوش کشید و او پس از درود فراوان نامۀ اسکندر را به پارمنین داد و سردار مقدونی در حین گشودن نامه از پلی داماس پرسید که پادشاه چه میکند؟ او جواب داد که از نامه خواهی دانست و چون پارمنین نامه را تا آخر بخواند گفت پادشاه در فکر یک سفر جنگی به کشور آراخوزیا (رخّج) است بزرگ مردا که خستگی و ملال را در او راهی نیست ! اما پس از کسب آن همه افتخارات اکنون وقت آن است که دیگر خود را بخطر نیفکند. سپس نامۀ مزوّر پسر خویش فیلوتاس را گشود و چنان مینمود که از خواندن آن سخت لذت میبرد، در همین هنگام کل آندر یکی از سرداران مقدونی که در آنجا حاضر بود زخمی بر پارمنین زد و او را از پای درآورد و پس از آن سرداران دیگر نیز هریک ضرباتی بر جسم بی جان او زدند. در این احوال نگهبانان باغ از قتل سردار خویش آگاه شدند و بسربازخانه دویدند و سربازان را از ماوقع خبر کردند. سربازان نیز بباغ هجوم بردند و قاتلان را سخت تهدید کردند لکن کل آندر صاحب منصبان آنان را بخواند و نامه های اسکندر را بدیشان نمود و بدین طریق شورش فرونشست و چون سربازان خواستند جسد فرماندۀ خویش را با تشریفات و مراسم دفن کنند، قاتلین راضی نشدند و آخر کار برای احترازاز شورش بدین کار تن دردادند لکن سر او را از تن جدا کردند تا نزد اسکندر فرستند. چنانکه پلوتارک گوید، پارمنین یگانه کس یا یکی از کسان معدودی بود که اسکندر را به حملۀ بر آسیا تحریض میکرد و یکی از مورخان موسوم به کنت کورث میگوید پارمنین بی اسکندر بهره مندیهای فراوان داشت ولی اسکندر بی او کارهای بزرگی نکرد. بعقیدۀ دیودور خزائن اسکندر که به همدان در اختیار پارمنین بود به 180 هزار تالان (معادل یک میلیاردو هشت میلیون فرانک طلا) میرسید. رجوع به تاریخ ایران باستان ج 2، شرح سلطنت داریوش سوم و اسکندر شود
از سرداران بزرگ فیلفوس (فیلیپ) و اسکندر مقدونی در سال 336 قبل از میلاد که فیلفوس تدارکات جنگ را برای حملۀ به ایران به اتمام رسانید پارمنین سردار خود را با سرداری دیگر بنام آثّالوس به آسیا گسیل کرد تاشهرهای یونانی آسیای صغیر را از اطاعت ایران خارج کنند. لیکن در همین اوان فیلیپ بدست ’پوزانیاس’ مقتول شد و چون آتالوس قصد قتل اسکندر داشت وی یکی را بنام هکاته بقتل او فرستاد و پس از قتل آتالوس پارمنین مورد اعتماد اسکندر و یکی از سرداران نامی و مقرب وی گردید چنانکه در مجالس مشورت وی حاضر میشد و پس از آنکه لشکرکشی به ایران آغاز شد و اسکندریه محل سِس تُس واقع در کنار تنگۀ هِلّس پونت رسید، پارمنی یُن را به آبیدوس که محاذی سِس تُس قارۀ آسیا بود فرستاد و برای این کار 160 کشتی جنگی و عده بسیار از کشتی های حمل و نقل بکار رفت. پس از فتح گرانیک که اسکندر به ضبط نواحی مختلف آسیای صغیر پرداخت و سرداران به اطراف فرستاد پارمنین را نیز با پنجهزار پیاده و دویست سوار به تصرف ماگنزی گسیل داشت و او پس از تصرف آن ناحیه مأمور تسخیر فریگیّه شد و همچنین در مدتی که اسکندر در آسیای صغیر مشغول فتح بلاد بود پارمنین مأموریتهای مختلف داشت و به پادشاه مقدونیه خدمت میکردو بعد از فتح ایران مأمور جمعآوری تمام خزائن پارس در شهر همدان شد و پس از آن اسکندر به وی فرمان دادتا از طریق ولایت کادوسیان (گیلان) به گرگان رود و اوبعداً باز به همدان بازگشت و مأمور حفظ خزائن آنجابود و در تمام مدت سلطنت اسکندر در ایران همواره بردستۀ بزرگی از سپاهیان اسکندر فرمان میراند و از همه سرداران وی بانفوذتر و مهمتر بود و پسرش فیلوتاس نیز از سرداران بزرگ و از مقربان اسکندر شمرده میشد. هنگام ورود اسکندر به سیستان توطئه ای برای قتل اسکندر کشف شد و پس از کشف این توطئه عده ای از بزرگان لشکر بقتل رسیدند و از آنجمله فیلوتاس پسر پارمنین بود که بعد از محاکمه ای دراز کشته شد و اسکندر پس از قتل فیلوتاس از بیم قیام پدر او خواست بی درنگ او را که در این هنگام در همدان با لشکر عظیم حافظ خزائن بود و تهمت هائی نیز در این توطئه بر او وارد آمده بود بقتل رساند. پس بعد از محاکمۀ فیلوتاس پُلی داماس راکه بیش از همه مورد محبت و اعتماد پارمنین بود و درجدالها پهلوی او میایستادبخواند و مأمور قتل پارمنین کرد و او از ترس، آن مأموریت را بپذیرفت و وعده هائی بیشتر از آنچه اسکندر میخواست بدو داد و سپس جامۀ مقدونی از تن برآورد و پوشش بدویان عرب پوشید و دو مرد عرب را که زنان و فرزندان ایشان در گرو اسکندربود با خود برداشت و بر شتران دوکوهانه نشست و از راه کویر عزیمت همدان کرد و روز یازدهم باز لباس مقدونی در بر کرده و شبانه وارد همدان شد و نامه های اسکندر را به سرداران وی در ماد رسانید سرداران اسکندر پس از وصول نامۀ اسکندر با یکدیگر شور کردند و بامداد پگاه همگی در خانه پارمنین گرد آمدند هنوز سرداران مقدونی بمنزل پارمنین نرسیده بودند که خبر ورود پُلی داماس به وی رسید و او کس به پُلی داماس فرستاد و او را نزد خویش خواند و خود در باغ قصر همدان که سابقاً محل استراحت شاهان هخامنشی یا وُلات ایشان بود گردش میکرد و سرداران دیگر نیز که به فرمان اسکندر مأمور قتل پارمنین بودند گرداگرد وی حرکت میکردند در این حال پُلی داماس دررسید و چنین مینمود که از دیدار دوست خود سخت شادمان است. پارمنین نیز او را در آغوش کشید و او پس از درود فراوان نامۀ اسکندر را به پارمنین داد و سردار مقدونی در حین گشودن نامه از پُلی داماس پرسید که پادشاه چه میکند؟ او جواب داد که از نامه خواهی دانست و چون پارمنین نامه را تا آخر بخواند گفت پادشاه در فکر یک سفر جنگی به کشور آراخوزیا (رُخّج) است بزرگ مردا که خستگی و ملال را در او راهی نیست ! اما پس از کسب آن همه افتخارات اکنون وقت آن است که دیگر خود را بخطر نیفکند. سپس نامۀ مزوّر پسر خویش فیلوتاس را گشود و چنان مینمود که از خواندن آن سخت لذت میبرد، در همین هنگام کل آندر یکی از سرداران مقدونی که در آنجا حاضر بود زخمی بر پارمنین زد و او را از پای درآورد و پس از آن سرداران دیگر نیز هریک ضرباتی بر جسم بی جان او زدند. در این احوال نگهبانان باغ از قتل سردار خویش آگاه شدند و بسربازخانه دویدند و سربازان را از ماوقع خبر کردند. سربازان نیز بباغ هجوم بردند و قاتلان را سخت تهدید کردند لکن کل آندر صاحب منصبان آنان را بخواند و نامه های اسکندر را بدیشان نمود و بدین طریق شورش فرونشست و چون سربازان خواستند جسد فرماندۀ خویش را با تشریفات و مراسم دفن کنند، قاتلین راضی نشدند و آخر کار برای احترازاز شورش بدین کار تن دردادند لکن سر او را از تن جدا کردند تا نزد اسکندر فرستند. چنانکه پلوتارک گوید، پارمنین یگانه کس یا یکی از کسان معدودی بود که اسکندر را به حملۀ بر آسیا تحریض میکرد و یکی از مورخان موسوم به کنت کورث میگوید پارمنین بی اسکندر بهره مندیهای فراوان داشت ولی اسکندر بی او کارهای بزرگی نکرد. بعقیدۀ دیودور خزائن اسکندر که به همدان در اختیار پارمنین بود به 180 هزار تالان (معادل یک میلیاردو هشت میلیون فرانک طلا) میرسید. رجوع به تاریخ ایران باستان ج 2، شرح سلطنت داریوش سوم و اسکندر شود
جزیرۀ ساخالین و بزبان ژاپنی کارافتو جزیره ای است کوهستانی واقع در مشرق آسیا در اقیانوس کبیر نزدیک به خاک سیبری بین دریای ژاپن و دریای اختسک بمساحت 75360 هزارگز مربع و با 500000 تن سکنه، در این جزیره عده ای از نژاد بومی از سه قبیلۀ آینوس، و در وچوناس، و غیلئاکس، بسر میبرند و گروهی از روسها و ژاپنیها و چینی ها و کره ایها نیز بدانجا مهاجرت کرده اند، این جزیره اول بار بسال 1643 میلادی بوسیلۀ هلندیها کشف شد، بسال 1857 میلادی شمال آن بوسیلۀ روسها اشغال گردید، بسال 1905 میلادی بین روس و ژاپن تقسیم شد، قسمت شمالی آن به مساحت 37988 هزارگز مربع با11800 تن سکنه نصیب روسها گردید که الکساندر روفسک مرکز آن بود، و قسمت جنوبی که کارافتو نامیده میشد با36090 هزارگز مربع مساحت و با203750 تن سکنه به ژاپن تعلق یافت و مرکز آن تویوهارا بود، بعد از جنگ دوم جهانی تمام ساخالین جزو روسیه اعلام شده است، هوای ساخالین سرد ومشابه هوای سیبریه است، در شمال و مشرق آن درجۀ حرارت در زمستان تا 37 درجه زیر صفر پائین می آید و آب سواحل منجمد میگردد ولی درجۀ حرارت مغرب و جنوب آن بکمتر از 25 درجه زیر صفر نمیرسد، برف و یخ در این جزیره گاهی تا تابستان باقی است، این جزیره معادن نفت و زغال سنگ دارد، قسمتی از اراضی آن پوشیده از جنگل است، صید ماهی نیز از منابع ثروت آن بشمار میرود
جزیرۀ ساخالین و بزبان ژاپنی کارافتو جزیره ای است کوهستانی واقع در مشرق آسیا در اقیانوس کبیر نزدیک به خاک سیبری بین دریای ژاپن و دریای اختسک بمساحت 75360 هزارگز مربع و با 500000 تن سکنه، در این جزیره عده ای از نژاد بومی از سه قبیلۀ آینوس، و در وچوناس، و غیلئاکس، بسر میبرند و گروهی از روسها و ژاپنیها و چینی ها و کره ایها نیز بدانجا مهاجرت کرده اند، این جزیره اول بار بسال 1643 میلادی بوسیلۀ هلندیها کشف شد، بسال 1857 میلادی شمال آن بوسیلۀ روسها اشغال گردید، بسال 1905 میلادی بین روس و ژاپن تقسیم شد، قسمت شمالی آن به مساحت 37988 هزارگز مربع با11800 تن سکنه نصیب روسها گردید که الکساندر روفسک مرکز آن بود، و قسمت جنوبی که کارافتو نامیده میشد با36090 هزارگز مربع مساحت و با203750 تن سکنه به ژاپن تعلق یافت و مرکز آن تویوهارا بود، بعد از جنگ دوم جهانی تمام ساخالین جزو روسیه اعلام شده است، هوای ساخالین سرد ومشابه هوای سیبریه است، در شمال و مشرق آن درجۀ حرارت در زمستان تا 37 درجه زیر صفر پائین می آید و آب سواحل منجمد میگردد ولی درجۀ حرارت مغرب و جنوب آن بکمتر از 25 درجه زیر صفر نمیرسد، برف و یخ در این جزیره گاهی تا تابستان باقی است، این جزیره معادن نفت و زغال سنگ دارد، قسمتی از اراضی آن پوشیده از جنگل است، صید ماهی نیز از منابع ثروت آن بشمار میرود
دهی است از دهستان باراندوزچای بخش حومه شهرستان ارومیه واقع در 15/5 هزارگزی جنوب خاوری ارومیه و 500 گزی خاور راه شوسۀ ارومیه به مهاباد، زمین آن جلگه ای و هوای آن معتدل سالم، و آب آن از بار اندوز چای، و محصول آن غلات، انگور، توتون، چغندر و حبوبات است، 284 تن سکنه دارد که به زراعت و صنایع دستی اشتغال دارند، از صنایع دستی جوراب بافی در آن معمول است، راه شوسه دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از دهستان باراندوزچای بخش حومه شهرستان ارومیه واقع در 15/5 هزارگزی جنوب خاوری ارومیه و 500 گزی خاور راه شوسۀ ارومیه به مهاباد، زمین آن جلگه ای و هوای آن معتدل سالم، و آب آن از بار اندوز چای، و محصول آن غلات، انگور، توتون، چغندر و حبوبات است، 284 تن سکنه دارد که به زراعت و صنایع دستی اشتغال دارند، از صنایع دستی جوراب بافی در آن معمول است، راه شوسه دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
نام دو کشورامریکای شمالی ’کارولین شمالی’ و ’کارولین جنوبی’ است. نخستین حاکم نشین ’رالای’ و دارای 2570000 و دومی حاکم نشین ’کلمبیا’ و دارای 1683000 تن سکنه است
نام دو کشورامریکای شمالی ’کارولین شمالی’ و ’کارولین جنوبی’ است. نخستین حاکم نشین ’رالای’ و دارای 2570000 و دومی حاکم نشین ’کلمبیا’ و دارای 1683000 تن سکنه است
اصطلاح محلی رعایای گیلان است و به چوبهای تیز شده ای که بزمین فرومیرود و در سدسازی برای استفاده از آب رودها استعمال میشود اطلاق میکنند، شاید ترکیبی از دار (پایه) و چین باشد
اصطلاح محلی رعایای گیلان است و به چوبهای تیز شده ای که بزمین فرومیرود و در سدسازی برای استفاده از آب رودها استعمال میشود اطلاق میکنند، شاید ترکیبی از دار (پایه) و چین باشد
باراچین، دهی است جزو دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان قزوین، در 9هزارگزی شمال قزوین در کوهستان واقع است و دارای 48تن سکنه میباشد، هوایش سرد و آبش از چشمه و محصولش غلات و شغل مردمش زراعت و راهش مالرو، و تا بند سپهدار ماشین میتوان برد، امام زاده ای بنام امام زاده باراجین دارد که گویند پسر امام جعفر صادق (ع) است، راهش نیمه شوسه میباشد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
باراچین، دهی است جزو دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان قزوین، در 9هزارگزی شمال قزوین در کوهستان واقع است و دارای 48تن سکنه میباشد، هوایش سرد و آبش از چشمه و محصولش غلات و شغل مردمش زراعت و راهش مالرو، و تا بند سپهدار ماشین میتوان برد، امام زاده ای بنام امام زاده باراجین دارد که گویند پسر امام جعفر صادق (ع) است، راهش نیمه شوسه میباشد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
جسمی است جامد و سفید که از سرد کردن ناگهانی روغن های سنگین به دست می آید. در شمع سازی و تهیه ورنی ها استعمال می شود. پارافین مایع در پزشکی به عنوان مسهل به کار می رود
جسمی است جامد و سفید که از سرد کردن ناگهانی روغن های سنگین به دست می آید. در شمع سازی و تهیه ورنی ها استعمال می شود. پارافین مایع در پزشکی به عنوان مسهل به کار می رود