جدول جو
جدول جو

معنی پارازیت

پارازیت
حشو، زاید، انگل، طفیلی، اختلالی که در دریافت امواج رادیویی به وجود می آید
پارازیت ول کردن: کنایه از میان سخن دیگران حرف زدن
تصویری از پارازیت
تصویر پارازیت
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پارازیت

پارازیت

پارازیت
سیگنال های الکتریکی که وارد سیگنال های مخابراتی می شوند و باعث اختلال در آن ها می گردند، در علم زیست شناسی موجود زنده که در خارج یا داخل بدن جاندار دیگر زندگی کند و غذای خود را از بدن او بگیرد، انگل، کنایه از کسی که به هزینۀ دیگران زندگی کند، مفت خور، طفیلی
فرهنگ فارسی عمید

پارازیت

پارازیت
طفیلی، حیوان و گیاه طفیلی، انگل، (فرهنگستان)، حشو و زاید
لغت نامه دهخدا

پادرازی

پادرازی
دراز بودن پا، تجاوز از حد خود (قس. دست درازی)، نوعی نان شیرینی مشبک معادل کف پایی
فرهنگ لغت هوشیار

پارافین

پارافین
جسمی که سفید و نیمه شفاف که از روغنهای سنگین نفت به دست میاید
پارافین
فرهنگ لغت هوشیار

پارافین

پارافین
جسمی موم مانند، سفید و نیم شفاف، بی بو و بی طعم که از روغن های سنگین نفت به دست می آید و در ساختن برخی از داروها، لوازم آرایشی و شمع سازی به کار می رود
پارافین
فرهنگ فارسی عمید