جدول جو
جدول جو

معنی پاراف - جستجوی لغت در جدول جو

پاراف
امضای مختصر شده
تصویری از پاراف
تصویر پاراف
فرهنگ فارسی عمید
پاراف
خطی که با امضا کشیده شود
تصویری از پاراف
تصویر پاراف
فرهنگ لغت هوشیار
پاراف
امضای اختصاری، امضاء (در اصطلاح سیاسی و بانکی معمول است)، پیش امضا (واژه فرهنگستان)
تصویری از پاراف
تصویر پاراف
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پارافین
تصویر پارافین
جسمی موم مانند، سفید و نیم شفاف، بی بو و بی طعم که از روغن های سنگین نفت به دست می آید و در ساختن برخی از داروها، لوازم آرایشی و شمع سازی به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاراو
تصویر پاراو
زن پیر، پیرزال، گنده پیر، کمپیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاراب
تصویر پاراب
زراعت آبی، زراعتی که با آب قنات یا رودخانه آبیاری شود، پاریاب، پاریاو، فاراب
فرهنگ فارسی عمید
سه سال گذشته را گویند، (غیاث اللغات)، در جای دیگر دیده نشد شاید صورتی از پیرار باشد
لغت نامه دهخدا
فاراب. پاراو. ناحیتی است (به ماوراءالنهر با نعمت و قصبۀ او را کدر خوانند و مردمانی اند جنگی و دلاور و جای بازرگانان است و شهرک سوناخ از وی است. (حدود العالم) :
نیست آن سر، کدوی پاراب است
نه چنان سر، کدوست در پاراب.
سوزنی.
و رجوع به فاراب شود
لغت نامه دهخدا
مادّۀ جامد و سفید که از الواح ’شیست’ قیری گیرند
لغت نامه دهخدا
یا ’گرائو پارا’ ناحیه ای از کشور برزیل که شطهای آمازون و تاپاژز و شنگو و توکانتن از آن گذرد، سکنۀ آن 992000 تن است و جنگلهای دست ناخورده دارد و کائوچوک از آن برخیزد، عاصمه اش پارا یا بلم است
نام دیگر او بلم است و آن شهری از امریکای جنوبیست در برزیل که استحکامات بسیار دارد و مرکز ناحیه ای بهمین نام است
لغت نامه دهخدا
نام محلی در جنوب یاراحمد زهی
لغت نامه دهخدا
پیر، (فرهنگ اسدی)، زن پیر، (اوبهی) (برهان)، پیر زال، (برهان)، گنده پیر:
زن پاراو چون بیابد بوق
سر ز شادی کشدسوی عیوق،
منجیک
لغت نامه دهخدا
بلوکی از قزوین، (برهان)
لغت نامه دهخدا
فراسه، سوره، (در تورات)
لغت نامه دهخدا
معبر، رهگذر
لغت نامه دهخدا
آنچه میهمان را پیشکش آرند، (از تتمۀ برهان)
لغت نامه دهخدا
زراعتی که به آب چشمه و کاریز ورودخانه و مانند آن کنند مسقوی، آبی، مقابل دیم
لغت نامه دهخدا
تصویری از پارافین
تصویر پارافین
جسمی که سفید و نیمه شفاف که از روغنهای سنگین نفت به دست میاید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاراب
تصویر پاراب
زراعت آبی مقابل دیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاراج
تصویر پاراج
آنچه میهمانرا پیشکش آرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاراه
تصویر پاراه
معبر، گذرگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روغن پارافین
تصویر روغن پارافین
روغن آبگون روغن نفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاراب
تصویر پاراب
پاراو. فاراب، زراعت آبی، مقابل دیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاراج
تصویر پاراج
آن چه میهمان را پیشکش آرند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاراو
تصویر پاراو
پیرمرد
فرهنگ فارسی معین
جسمی است جامد و سفید که از سرد کردن ناگهانی روغن های سنگین به دست می آید. در شمع سازی و تهیه ورنی ها استعمال می شود. پارافین مایع در پزشکی به عنوان مسهل به کار می رود
فرهنگ فارسی معین