معنی پاراج - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با پاراج
پازاج
- پازاج
- دایه شیر دهنده مرضعه، زنی که با زن تازه زا همپایی و معاونت کند، ماما ماماچه دایه ناف قابله
فرهنگ لغت هوشیار
پارنج
- پارنج
- زری که بشاعران و مطربان دهند تا در جشن و مهمانی حاضر شوند پولی که با جرت قاصدان دهند پایمزد حق القدم
فرهنگ لغت هوشیار