- پار
- شال گذشته، سال پیش
معنی پار - جستجوی لغت در جدول جو
- پار
- در سال گذشته، سال گذشته، سال پیش، پارسال، پایار،
برای مثال فراوان خوش ترم امروز از دی / فراوان بهترم امسال از پار (فرخی - ۱۴۴)
پاره
پارپار: پاره پاره
- پار
- سال گذشته
- پار
- پاره، قطعه
- پار
- چرم دباغی شده
- پار
- پریدن، پرواز، پرش
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
نام قومی از اقوام آریایی که در قسمت جنوبی ایران سکونت کرده بودند، نام ناحیه ای که قوم پارس درآنجا سکونت کرده بودند
قسمت
فارس
آواز سگ، عوعو، هفهف
ظرف آبخوری
پرنده ای حلال گوشت اندازه کبک که دارای منقار دراز است
رقعه، وصله، هر چیز بریده و شکافته، رشوه
آلتی چوبین که با آن برف می روبند
محوطه درخت دار، باغ مشجر انگلیسی پردیس پردیسه، ایستمانی
تفرجگاهی باغ مانند با محوطۀ وسیع و پر درخت
توقف اتومبیل در یک محل
توقف اتومبیل در یک محل
قومی آریایی نژاد که در زمان قدیم در پارس و عیلام سکنی اختیار کرده و مرکّب از چند قبیلۀ برزگر و چند قبیلۀ صحرانشین بودند
بانگ سگ در موقع حمله، عوعو
پارس کردن: عوعو کردن سگ
بانگ سگ در موقع حمله، عوعو
پارس کردن: عوعو کردن سگ
تاجریزی، گیاهی پایا علفی پرشاخه و بالارونده با برگ های پهن و دندانه دار، گل های سفید و میوه های ریز و سرخ رنگ شبیه دانۀ انگور که در کنارۀ جنگل ها و ساحل رودخانه ها می روید و بلندیش تا دو متر می رسد، جوشاندۀ ساقه های آن در طب قدیم به عنوان معرق و تصفیه کنندۀ خون در طب به کار می رفته، انگور روباه، روباه رزک، روباه رزه، روباه تربک، روس انگروه، روس انگرده، سکنگور، سگنگور، سگ انگور، روپاس، بارج، اورنج، اولنج، عنب الثعلب، لما، ثلثان، تاجریزی پیچ
((رِ))
فرهنگ فارسی معین
رشوه، ارمغان، نوعی حلوا، پیشکش، هدیه، بهر، بخش، قطعه، تکه، پینه، وصله، دارای پارگی، شکافته، نادوشیزه، گرز آهنین، پول، مسکوک، کود، باج، خراج، دل عزیز ترین
آلتی چوبی (مانند بیل) که با آن برف را از پشت بام یا پیاده روها می روبند، ابزاری برای راندن قایق (بدون موتور)
باغ وسیع پر درخت برای گردش و شکار، محفظه ای توری برای نگه داری بچه های کوچک، مانک (واژه فرهنگستان)
توقف اتومبیل ها و دیگر وسایل نقلیه
نام قوم ایرانی و محل سکونت ایشان در جنوب ایران
ظرف آبخوری سرگشاد
جزء و قسمتی از چیزی، قطعه، تکه،
دریده، شکافته، بریده یا گسیخته،
پینه که بر جامه بدوزند،
رشوه، رشوت،برای مثال هرآنجا که پاره شد از در درون / شود استواری ز روزن برون (عنصری - ۳۶۰)
پاره پاره: پاره پار، پارپار، تکه تکه، لخت لخت، ریش ریش، جامه یا پارچه یا چیز دیگر که بیشتر جاهای آن دریده و ازهم گسیخته باشد
دریده، شکافته، بریده یا گسیخته،
پینه که بر جامه بدوزند،
رشوه، رشوت،
پاره پاره: پاره پار، پارپار، تکه تکه، لخت لخت، ریش ریش، جامه یا پارچه یا چیز دیگر که بیشتر جاهای آن دریده و ازهم گسیخته باشد
آلتی شبیه بیل که با آن برف یا چیز دیگر را از روی زمین می روبند، بیل چوبی، آلتی که در قایق های پارویی به وسیلۀ آن قایق را می رانند
پارو کردن: روبیدن برف یا چیز دیگر از روی زمین به وسیلۀ پارو
پارو کردن: روبیدن برف یا چیز دیگر از روی زمین به وسیلۀ پارو
ظرف آبخوری دسته دار بزرگ و دهان گشاد، از جنس بلور، سفال یا فلز
قومی باستانی و چادرنشین که در حدود خراسان کنونی تا سلسلۀ البرز و دریای خزر به سر می بردند و بر ضد سلوکی ها قیام کرده و دولت اشکانی را تشکیل دادند
پرنده ای حلال گوشت به اندازۀ کبک با منقار دراز، نوک دراز
پرنده ای حلال گوشت به اندازۀ کبک با منقار دراز، نوک دراز
آویشن کوهی ریحان معنبر و خوشبو
آهنی سر تیز که زمین را بدان شیار کنند آهن جفت
گاو آهن، آهن شیار
ظروف، اسباب خانه
دستگاهی که با آن آب انگور بگیرند، چرخشت، جایی که در آنجا انگور را لگد کنند و بفشارند برای شراب ساختن
پسوند متصل به واژه به معنای سپارنده مثلاً جان سپار
ظروف، اسباب خانه
دستگاهی که با آن آب انگور بگیرند، چرخشت، جایی که در آنجا انگور را لگد کنند و بفشارند برای شراب ساختن
پسوند متصل به واژه به معنای سپارنده مثلاً جان سپار