بلده ای به ایتالیا، در ونسی دارای 125000 تن سکنه، این شهر اسقف نشین و صاحب دانشگاه و کاخهای مجلل و کارخانه های ماهوت بافی و مولد تیت لیو مورخ و مانتگنا نقاش مشهور است موضعی به چهارفرسنگی مشرق و شمال فتح آباد
بلده ای به ایتالیا، در وِنسی دارای 125000 تن سکنه، این شهر اسقف نشین و صاحب دانشگاه و کاخهای مجلل و کارخانه های ماهوت بافی و مولد تیت لیو مورخ و مانتگنا نقاش مشهور است موضعی به چهارفرسنگی مشرق و شمال فتح آباد
دونده باپا پاکار پاکار، کسی که در مشاغل مختلف پی فرمانهای متعدد میرود چون پا دو مغازه پادو نانوایی، در حمامهای قدیم کسی که پس از ورود مشتری کفش ویرا زیر سکو میگذاشت و لنگی برای او پهن میکرد و لنگ دیگر بدو میداد تا ببندد و داخل حمام گرم شود
دونده باپا پاکار پاکار، کسی که در مشاغل مختلف پی فرمانهای متعدد میرود چون پا دو مغازه پادو نانوایی، در حمامهای قدیم کسی که پس از ورود مشتری کفش ویرا زیر سکو میگذاشت و لنگی برای او پهن میکرد و لنگ دیگر بدو میداد تا ببندد و داخل حمام گرم شود
۱ـ دیدن پادو در خواب، علامت آن است که با فرد غیر قابل اعتمادی پیمان دوستی می بندید، و در کنترل انگیزه های آنی و عجولانه خود ناتوان می مانید. ، ۲ـ اگر زنی خواب ببیند به عنوان پادو در جایی کار می کند، نشانه آن است که در ماجراهایی حماقت آمیز شرکت خواهد کرد.
۱ـ دیدن پادو در خواب، علامت آن است که با فرد غیر قابل اعتمادی پیمان دوستی می بندید، و در کنترل انگیزه های آنی و عجولانه خود ناتوان می مانید. ، ۲ـ اگر زنی خواب ببیند به عنوان پادو در جایی کار می کند، نشانه آن است که در ماجراهایی حماقت آمیز شرکت خواهد کرد.
آلتی شبیه بیل که با آن برف یا چیز دیگر را از روی زمین می روبند، بیل چوبی، آلتی که در قایق های پارویی به وسیلۀ آن قایق را می رانند پارو کردن: روبیدن برف یا چیز دیگر از روی زمین به وسیلۀ پارو
آلتی شبیه بیل که با آن برف یا چیز دیگر را از روی زمین می روبند، بیل چوبی، آلتی که در قایق های پارویی به وسیلۀ آن قایق را می رانند پارو کردن: روبیدن برف یا چیز دیگر از روی زمین به وسیلۀ پارو
افسون، سحر، شعبده، ساحر، افسونگر، جادوگر، برای مثال چه جادو چه دیو و چه شیر و چه پیل / چه کوه و چه هامون چه دریای نیل (فردوسی۴ - ۲۹۸۸) ، نگه کن که با هر کس این پیر جادو / دگرگونه گفتار و کردار دارد (ناصرخسرو - ۳۷۵)، چو خمّ دوال کمند آورم / سر جادوان را به بند آورم (فردوسی - ۲/۴۶۵)، من به جادویآنچه مانم ای وقیح / کز دمم پررشک می گردد مسیح (مولوی - ۶۱۳) کنایه از حیله گر، کنایه از زیبارو، برای مثال همشیرۀ جادوان بابل / هم شیوۀ لعبتان کشمیر (سعدی۲ - ۴۵۵)
افسون، سِحر، شعبده، ساحر، افسونگر، جادوگر، برای مِثال چه جادو چه دیو و چه شیر و چه پیل / چه کوه و چه هامون چه دریای نیل (فردوسی۴ - ۲۹۸۸) ، نگه کن که با هر کس این پیر جادو / دگرگونه گفتار و کردار دارد (ناصرخسرو - ۳۷۵)، چو خمّ دوال کمند آورم / سر جادوان را به بند آورم (فردوسی - ۲/۴۶۵)، من به جادویآنچه مانم ای وقیح / کز دمم پررشک می گردد مسیح (مولوی - ۶۱۳) کنایه از حیله گر، کنایه از زیبارو، برای مِثال همشیرۀ جادوان بابل / هم شیوۀ لعبتان کشمیر (سعدی۲ - ۴۵۵)
بالو، زگیل، ضایعۀ پوستی کوچک سفت و سخت که روی پوست بدن پیدا می شود اما درد ندارد، سگیل، وردان، واروک، واژو، تاشکل، گندمه، آزخ، زخ، زوخ، آژخ، ژخ، ثؤلول
بالو، زِگیل، ضایعۀ پوستی کوچک سفت و سخت که روی پوست بدن پیدا می شود اما درد ندارد، سِگیل، وِردان، واروک، واژو، تاشکِل، گَندُمِه، آزَخ، زَخ، زوخ، آژَخ، ژَخ، ثُؤلول