جدول جو
جدول جو

معنی پاتیالا - جستجوی لغت در جدول جو

پاتیالا
ایالتی از پنجاب در شمال غربی هندوستان دارای 1600000 تن سکنه، پایتخت آن نیز بهمین نام مشهور است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پاتیرا
تصویر پاتیرا
(پسرانه)
فراوانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پاتیل
تصویر پاتیل
دیگ دهان فراخ معمولاً از جنس مس
پاتیل شدن: پاتیلی شدن، کنایه از مست مست شدن و از پا درآمدن
فرهنگ فارسی عمید
ژرفی، مربوط بقسمت های عمیق دریا، (واژه های نو فرهنگستان 1319 هجری شمسی)
لغت نامه دهخدا
رودخانه ای به امریکای جنوبی در کشور کلمبیا که از میان کردیلر مرکزی و غربی سرچشمه میگیرد و به اقیانوس کبیر میریزد، دلتای آن دارای یازده شاخه و طولش 480000 گز است
لغت نامه دهخدا
ظرف بزرگ مسین و جز آن که دهانۀآن فراختر از شکم است و در آن چغندر و آشهای بزرگ وفرنی و امثال آن پزند، پاتیله، تیان، طنجیر، لوید، و رجوع به پاتیله و پاتله شود، (در حمام) ظرف بزرگ مسین با دهانۀ فراخ که زیر خزانه گذارند و از بن آن آتش کنند تا آب خزانه گرم شود، تیان،
- پاتیل شدن، در تداول عوام، خفتن و بی خبری بعلت مستی و سکر
لغت نامه دهخدا
(اُ)
بندری به ایتالیا کنار دریای تیره نی دارای 9053 تن سکنه. این بندر کرسی ناحیۀ سیرکانداریو و مولد سن فرانسوا دپل است
لغت نامه دهخدا
دوم، یکی از خانان کریمه و پسر دولتگرای خان است. وی درزمان خانی برادر ارشدش محمدگرای، با او به محاربۀ ایران رفته و در موقع عودت خان مشارالیه ثبات قدم نمود و از عثمان پاشا جدا نگردید و در نتیجه ایرانیان وی را در اثنای جنگ اسیر کردند. و او پس از هفت سال اسارت بفرار موفق گردید و از حسن اتفاق بمحض ورود به کشور، برادر دیگرش اسلام گرای خان درگذشت و به سال 996 هجری قمری به خانی کریمه برگماشتند. پس برادرش فتح گرای را به منصب قالغائی و برادر دیگر او بخت گرای پسر عادل گرای را به منصب نورالدینی منصوب ساخت بعدها در زمان سلطان محمد ثالث در محاربۀ اکری بمناسبت ابراز لیاقت و دخالت صدراعظم سنان پاشا سردار لشکر تاتار قالغای فتح گرای به خانی کریمه تعیین گردید و صاحب ترجمه از کار حکمرانی منفصل شد و به سینوب عزیمت کرد، ولی متعاقباً سنان پاشا معزول و سلفش ابراهیم پاشا بصدارت منصوب گردید و در نتیجه غازی گرای دوباره به مقام خانی خود برگشت، و در خلال این احوال منصب قالغائی ونورالدینی را پیاپی عوض و بعضی افراد خاندانش را اعدام میکرد، و تکلفات جدید وضع و بموقع اجرا می گذارد و مردم از این کارها خشنود نبودند، لکن از طرف دیگر در محاربات واقعه لیاقت و شایستگی بسیار ابراز کرد ودر اثر خدمات سنجاق سلستره را بعنوان آرپه لق به وی توجیه نمودند، و بنام مخارج شخصی سی هزار دینار بدو تخصیص دادند. وی یک قلعۀ استوار با اموال غنائم به نام غازی کرمان بنا نهاد و بسال 6 هجری قمری در 55سالگی از مرض طاعون درگذشت و در شهر باغچه سرای در آرامگاه پدرش وی را به خاک سپردند. در دفعۀ اول هشت سال و ده ماه و در دفعۀ دوم یک سال و سه ماه یعنی رویهمرفته ده سال و یک ماه خانی کرده و مردی عالم و ادیب بود و در سه زبان ترکی و فارسی و عربی اشعار و منشآتی دارد. به علم هیأت و موسیقی هم انتساب داشته و در آن تألیفاتی بسیار دارد جرأت و جسارت وی به درجۀ اعلی بوده و با این وصف خونخواری و جاه طلبیش هم قابل انکار نیست. از اوست:
رایته میل ایدرز قامت دلجویرینه
طوغه دل باغلامشزکاکل خوشبویرینه.
(قاموس الاعلام ترکی).
غازی گرای خان تاتار پسر دولت گرای خان بن اسلام گرایخان بن دولت گرای خان نبیرۀ سنگلی گرای خان بوده و نسب این طایفه به چنگیزخان می پیوندد و در مملکت قرم که ملکی است در میانۀ روم و روس سالها پادشاهی کرده اند و دارالملک آنها باغچه سرای و آن نام شهری است که چون باتو خاتون ساخته آن را شیراز باتو خوانند وغالب این طبقه مسلمان و تابع سلاطین عثمان بوده اند وهمیشه به حمایت دولت عثمانی به محاربۀ سلاطین ایران می آمده اند وقتی غازی گرای گرفتار لشکر صفویه شده هفت سال در قلعۀ قهقهه محبوس بوده و این رباعی را در حبس گفته:
تا بوده غم و شادی حرمان بوده
زین گونه گذشته تا که دوران بوده
ما تجربه کردیم که در ملک شما
راحت همه در قلعه و زندان بوده.
(مجمع الفصحاء ج 1 ص 41).
غازی گرای دوم پسر دولت گرای اول از حکمرانان قرم است که از سال 996 تا 1002 و بار دوم از سال 1002 تا 1017 هجری قمری در آنجا حکومت داشته است. مؤلف تذکرۀ مجمع الخواص آرد (صص 19-20) : غازی گرای خان، از زمان چنگیز تاکنون چنین جوانی بر تخت سلطنت ننشسته است. در حقیقت کسی دیده نشده که مانند او جامع اوصاف کمال باشد. دلیریهایی که هنگام گرفتاری در دست لشکر قزلباش مانند رستم دستان و سام نریمان از خود نشان داده، محتاج بشرح و بیان نیست. در جود و کرم حاتم به پایۀ شاگردیش نمیرسید. در فن موسیقی مهارت دارد وبه اقسام ساز آشناست قلم اگر سالها بنویسد نمیتواندشرح اوصاف حمیدۀ او را به پایان برساند. رباعی ذیل را در ترجیح حبس قلعه بمنصب ناشایست خوب گفته است:
تا بوده غم و شادی و حرمان بوده
زین گونه گذشته تا که دوران بوده
ما تجربه کردیم که در ملک شما
راحت همه در قلعه و زندان بوده.
(مجمع الخواص ص 195)
لغت نامه دهخدا
(لَ/ لِ)
طنجیره. (فرهنگ اسدی). لوید. پاتیل خرد. پاتیلچه. فاثور. (منتهی الارب). طنجره. (اوبهی). طنجیر. تیان. پاتله. هیطله. دیگ حلواپزان:
خایگان تو چو کابیله شده ست
رنگ او چون کون پاتیله شده ست.
طیان مرغزی
لغت نامه دهخدا
نام بزرگترین معبد بت پرستان تابع دین بودا در نزدیکی شهر لهاسا از سرزمین تبت و آن تحت ادارۀ بزرگترین رئیس روحانی بودائیان دالای لاما میباشد
لغت نامه دهخدا
تصویری از باتیال
تصویر باتیال
فرانسوی ژرفی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاتال
تصویر پاتال
پیر ناتوان: از این پیر و پاتالها کاری ساخته نیست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاریلا
تصویر پاریلا
آب کوپیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاتیله
تصویر پاتیله
دیگ دهن فراخ حلواپزان، دیگ (مطلقا)
فرهنگ لغت هوشیار
(قلمکار) در اصطلاح قلمکار سازان اصفهان جوشاندن پارچه قلمکار که با دو رنگ سیاه و قرمز منقش شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتصالا
تصویر اتصالا
پیاپی پیوسته استمرارا متوالیا علی التوالی متعاقبا
فرهنگ لغت هوشیار
در اصطلاح قلمکار سازان جوشاندن پارچه قلمکار که با دو رنگ سیاه و قرمز منقش شده باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاتیل
تصویر پاتیل
سیاه مست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاتیل
تصویر پاتیل
دیگ بزرگ مسی، دیگ خزانه حمام، پاتله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاتال
تصویر پاتال
پیر، ناتوان
فرهنگ فارسی معین
دیگ، سیاه مست
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از توابع دهستان بندپی شهرستان بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
پی تسا تی ساپه
فرهنگ گویش مازندرانی
پیر و چروکیده
فرهنگ گویش مازندرانی