پاچال پاچال گودال زیر پای جولاهگانگودالی که نانوا بقال یا آشپز در آن میایستد و چیز میفروشد، گودالی که شیر در آن جمع کنند و فروشند فرهنگ لغت هوشیار
پاتیل پاتیل دیگ دهان فراخ معمولاً از جنس مسپاتیل شدن: پاتیلی شدن، کنایه از مستِ مست شدن و از پا درآمدن فرهنگ فارسی عمید
پامال پامال چیزی که زیر پا مالیده شده، لگدکوب شده، کنایه از پست و زبون شدهپامال شدن: لگدکوب شدن، زیر پا له شدن، پی سپر شدنپامال کردن: لگدکوب کردن، زیر پا له کردن فرهنگ فارسی عمید