جدول جو
جدول جو

معنی پاترسن - جستجوی لغت در جدول جو

پاترسن(تِ سُ)
شهری است در اتازونی واقع در ایالت نیوجرزی دارای 145000 تن سکنه و صنعت ابریشم بافی دارد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پارسا
تصویر پارسا
(پسرانه)
پاکدامن، زاهد، پرهیزکار، مؤمن
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پارسان
تصویر پارسان
(پسرانه)
نام روستایی در نزدیکی سیرجان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کاترین
تصویر کاترین
(دخترانه)
پاک، بی آلایش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پاتوژن
تصویر پاتوژن
هر عاملی که باعث بیماری شود، بیماری زا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پارسنگ
تصویر پارسنگ
سنگی که در یک کفۀ ترازو بگذارند تا با کفۀ دیگر برابر شود، پاسنگ، پاهنگ، ورسنگ
فرهنگ فارسی عمید
(تِ نُ)
ناحیه ای است در ایالت کاتان واقع در جزیره صقلیّه (سیسیل) دارای 17354 تن سکنه و چشمه های آب معدنی و نمک
لغت نامه دهخدا
(رُ)
یکی از ابطال یونان، دوست اخیلوس که در جنگ ’ترواده’ حضور داشت و آنگاه که اخیلوس از آگاممنون برنجید و دست از جنگ بداشت و به خیمۀ خویش بازگشت، وی سلاح اخیلوس بپوشید و بجنگ مردم ترواده شتافت و در جنگ با هکتور کشته شد و اخیلوس به انتقام وی به یاری یونانیان بار دیگر بجنگ درآمد
لغت نامه دهخدا
شهری است در یونان (مره) دارای 64000 تن سکنه، واقع در کنار خلیجی به همین نام بساحل ایونی و انگور کرنت از آنجاست
لغت نامه دهخدا
(رَ)
نامی است که در قرون وسطی در اروپا خاصه در ایتالیای شمالی به اعضاء فرق مخالفین کلیسا و اهل ردّه میدادند
لغت نامه دهخدا
(پِ رُ سِ)
شهرکی از مجارستان در ترانسیلوانی بر ساحل زسیلی از شعب دانوب دارای 3800 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
(تَ رَ)
نام پدر پورشسپ که جد زردشت باشد. (برهان). فذراسف. در پهلوی پئیتراسپ:
بگفتش همه رازبا پورشسب
همان مژده بردند زی پیترسپ.
زراتشت بهرام (مزدیسنا ص 74)
لغت نامه دهخدا
عنوان مشاورین محرم امپراتوران روم، این رتبه که مادام العمری بود بعهد قسطنطین ایجاد شد
لغت نامه دهخدا
این کلمه در بحر الجواهر مانند مترادفی برای راسن (سوسن کوهی) آمده است، و در جای دیگر نیافتیم
لغت نامه دهخدا
(تَ)
قسمی گیاه که در کوه البرز و در حوالی کاشان یافت میشود. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
اسپندان، و آن تخمی است بغایت ریزه که آن را خردل میگویند. (برهان) ، سپند سوختن، و آن تخمی باشد که بجهت دفع چشم زخم بر آتش ریزند. (برهان). اسفند. اسپند، بجای تای منقوط با شین (فاشرسین) هم آمده است. (برهان). رجوع به فاشرسین و فاترشین و فاتوسین شود
لغت نامه دهخدا
(رِ)
نوعی از سنا (سنای چهارصد نفره) مؤسّس در آتن، توسط ’سولون’ که بجای آن ’کلیستن’ مجالس پانصد نفره را برقرار کرد
لغت نامه دهخدا
پاله دو، نام قصری باستانی از دورۀ روم قدیم و آنجا مدت ده قرن مقر پاپ هابود، کلیسای سن ژان دلاتران در جوار قصر مزبور به امر قسطنطین در سال 324 میلادی ساخته شد پس از آن چندبار به مرمت آن پرداختند و آن یکی از پنج کنیسۀ عمده روحانیت روم است و این ابنیه همواره به سن سیژ تعلق داشته است
لغت نامه دهخدا
دریاچه ای به ایتالیا نزدیک خلیج گائت که بوسیلۀ تنگه ای بدان متصل شود، این دریاچه دارای هفت هزار گز طول و سه هزار گز عرض است و ماهی بسیار دارد، خرابۀ لیترنوم و قبر سیپیون در کنار آن است
لغت نامه دهخدا
پاتریک (سن پاتریس)، نخستین کشیش اعظم و رئیس روحانی ایرلند، مولد او بسال 377 میلادی در جوار دمبارتن و وفات 460م، و ذکران وی بهفدهم ماه مرسه (مارس) است
لغت نامه دهخدا
نوعی پرنده از تیره گنجشکها که دارای پرهای زیبایی است و مخصوص امریکاست
لغت نامه دهخدا
(سَ)
سنگ و جز آن که در کپۀ سبک ترازو نهند تا هر دوکپه معادل شود. چیزی که در یک کفه نهند تا با کفۀ دیگر برابر شود. (برهان). پاسنگ. پاهنگ:
بست دوران بر رکوی چرخ چندین سنگ و خاک
لیک در میزان حکمت کم بود از پارسنگ.
کاتبی.
- پارسنگ بردن عقل کسی، در تداول عامیانه، نقصان عقل کسی. گولی. حمق. غباوت: عقلش پارسنگ میبرد
لغت نامه دهخدا
(اَ تَ سَ)
قصبه ایست به ترکستان شرقی میان کاشغر و ختن و وطن بعض علماست مانند ابونصر احمد بن محمد بن علی استرسنی بازکندی. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
تخویف طفل و عبد و ام-ه برای بازداشتن آنان از اعمال بد یا واداشتن به کار نیک، و با رفتن صرف شود (پات-رس رفت-ن)
لغت نامه دهخدا
(تَ سَ)
پاترس. با رفتن صرف شود و پاترسک رفتن بمعنی تهدید کردن اطفال و زیردستان است
لغت نامه دهخدا
از نخستین ازمنۀ حضارت روم مردم به دو دسته تقسیم شدند، نخست طبقۀ حاکمه که امتیازات خاص داشتند و امور روحانی و سیاسی مختص آنان بود و از خاندانهای اولی روم بودند و پاتریسی نام داشتند، دوم طبقه ای که طبقۀ حقیر محسوب میشدند و حق مواصلت با طبقۀ بالاتر نداشتند و حقوق دیگری دارا بودند و آنان را پلب می نامیدند و شاید این طبقه از اسیران جنگی پدید آمده بود و چون افراد این طبقه محتاج بحمایت بودند از این جهت تحت الحمایۀ افرادطبقۀ پاتریسی میشدند و ازین روی بین این دو طبقه رابطۀ اجتماعی حامی و محمی، نوعی از ولاء برقرار گردید، سپس عدم تساوی این دو طبقه در حقوق موجب نزاعهای خونین در روم شد تا آنگاه که طبقۀ پلب ها از طبقۀ پاتریسی انحصار حقوق مدنی و علی الخصوص سیاسی را منتزع ساخت، وقایع عمده این منازعات از این قرار است: اجتماع ملت به کوه مقدس به سال 493 قبل از میلاد متعاقب تأسیس تریبونهای ملت، قانون مزارعه سپوریوس کاسیوس (سال 486 قبل از میلاد)، قبول مواصلت بی-ن طبقۀ پاتریسی و پلب ها به پیشنهاد کانوله یوس به سال 445 قبل از میلاد ورود طبقۀ پلب در محاکم قضائی و مجلس سنا (409-400 قبل از میلاد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پاترسک
تصویر پاترسک
پا ترس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاترسین
تصویر فاترسین
تازی گشته فاشرسین: سپندان اسپند دانه
فرهنگ لغت هوشیار
سنگی که در یک کفه ترازو گذارند تا با کفه دیگر برابر گردد پارسنگ پاهنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاتروی
تصویر پاتروی
فرانسوی گشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاتریس
تصویر پاتریس
لقب مشاوران مخصوص امپراتوران روم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پارسنگ
تصویر پارسنگ
((سَ))
سنگ ترازو، پایه ستون، پاسنگ
پارسنگ برداشتن عقل کسی: کنایه از ناقص عقل بودن، دیوانه بودن
فرهنگ فارسی معین
((تَ))
ترساندن اطفال و زیردستان برای بازداشتن از کاری یا واداشتن به کاری، پاترسک
فرهنگ فارسی معین
پی تسا تی ساپه
فرهنگ گویش مازندرانی
سنگ مقیاس وزنه، سنگ ترازو
فرهنگ گویش مازندرانی