- پابست
- پای بند پای بست مقید، دلباخته، بنیاد عمارت پای بست
معنی پابست - جستجوی لغت در جدول جو
- پابست
- پابند، کسی که علاقه مند به کاری یا چیزی باشد، کنایه از مقید، گرفتار، شفته، بنیاد عمارت
- پابست ((بَ))
- مقید، دلباخته، کرسی ساختمان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنکه پای وی در قید باشد، محبوس دربند
پای بند، مقید، دلباخته
پیاپی پیوسته ناگسیخته مداوم بردوام
مقید بودن، تقید