میلی باشداز طلا و نقره و امثال آن که زنان بر دست و پای کنند. آنچه در دست کنند دست اورنجن و آنچه در پای کنند پای اورنجن خوانند. (برهان) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
میلی باشداز طلا و نقره و امثال آن که زنان بر دست و پای کنند. آنچه در دست کنند دست اورنجن و آنچه در پای کنند پای اورنجن خوانند. (برهان) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
پاآورنجن. خلخال. پاورنجن. پابرنجن. پااورنجن. پابند. حلقۀ زرین و جز آن که زنان بر مچ پای کردندی. از میان کتف او مهر نبوت باشد مانند سر پارنجن. (تفسیر ابوالفتوح رازی) : کرده ز پی نجیب سرمست پارنجن پا و یارۀ دست. خاقانی
پاآورنجن. خلخال. پاورنجن. پابرنجن. پااورنجن. پابند. حلقۀ زرین و جز آن که زنان بر مچ پای کردندی. از میان کتف او مهر نبوت باشد مانند سر پارنجن. (تفسیر ابوالفتوح رازی) : کرده ز پی نجیب سرمست پارنجن پا و یارۀ دست. خاقانی
حلقه ای از سیم یا زر که زنان در پای کنند. خلخال. پارنجن. پاآورنجن. پااورنجن. حجل. حجل. حجل. حجل: کند حور بهشتش طوق گردن اگر از پایش افتد پاورنجن. بدرالدین شاشی
حلقه ای از سیم یا زر که زنان در پای کنند. خلخال. پارنجن. پاآورنجن. پااورنجن. حَجل. حِجل. حِجِل. حَجَل: کند حور بهشتش طوق گردن اگر از پایش افتد پاورنجن. بدرالدین شاشی