جدول جو
جدول جو

معنی ویه - جستجوی لغت در جدول جو

ویه
(هََ)
دهی است جزء بلوک فاراب دهستان عمارلو از بخش رودبار شهرستان رشت. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
ویه
(وَیْهْ / -ویَ)
پسوندی است دال بر معانی ذیل: 1- تصغیر و استعطاف: بالویه. 2- شباهت و مانندگی: سیبویه، مشکویه. 3- دارندگی، صاحبی: برزویه، دادویه. توضیح اینکه محمد قزوینی ’ویه’ را معادل ’و’ (واو تصغیر، ترحیم و استعطاف) دانسته است. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
ویه
پسوند دال بر معانی ذیل: تصغیر و استعطاف بالویه، شباهت و مانندگی سیبویه مشکویه، دارندگی صاحبی برزویه دادویه. توضیح مرحوم قزوینی (ویه) را معادل - و (واو تصغیر ترحیم و استعطاف) دانسته اند
فرهنگ لغت هوشیار
ویه
((وُ یَ یا یِ))
تصغیر و استعطاف، بالویه، شباهت و مانندگی، سیبویه، دارندگی، صاحبی، برزویه
تصویری از ویه
تصویر ویه
فرهنگ فارسی معین
ویه
نوعی چاشنی غذا که از سبزی های خوشبو و ادویه درست کنند
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بویه
تصویر بویه
(دخترانه)
آرزو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بویه
تصویر بویه
آرزو، امید، چشمداشت، آرمان، خواهش، درخواست برای مثال که را بویۀ وصلت ملک خیزد / یکی جنبشی بایدش آسمانی (دقیقی - ۱۰۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سویه
تصویر سویه
سوی savi [y]، راستی، برابری، یکسانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رویه
تصویر رویه
طرف بیرون و ظاهر چیزی، مقابل آستر، پارچۀ رویی لباس، صف، ردیف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مویه
تصویر مویه
گریه، زاری، نوحه، برای مثال نماز شام غریبان چو گریه آغازم / به مویه های غریبانه قصه پردازم (حافظ - ۶۶۶)
مویۀ زال: در موسیقی از الحان قدیم ایرانی
مویه کردن: زاری کردن، نوحه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رویه
تصویر رویه
طریقه، روش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تویه
تصویر تویه
رنگین کمان، کمانی مرکب از هفت رنگ که از تجزیۀ نور خورشید در قطرات باران ایجاد می شود، سدکیس، نوسه، آدینده، قوس و قزح، سرکیس، شدکیس، ترسه، کلکم، آلیسا، قزح، آزفنداک، سرویسه، نوشه، درونه، آفنداک، تربسه، رخش، تیراژی، سویسه، سرگیس، ایرسا، نوس، اغلیسون، کرکم، تربیسه، توبه، تیراژه، آژفنداک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رویه
تصویر رویه
رویّت، فکر کردن و تامل نمودن در کارها، تفکر، تامل، بررسی، مقابل بدیهه، در علوم ادبی سرودن شعر با اندیشه و تامل
فرهنگ فارسی عمید
(یَ / یِ)
آرزومندی. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). یوبه:
ز سهم وی و بویۀ پور خویش
خرد در سرم جای بگرفت بیش.
فردوسی.
مرا بویۀ پور گم بود خاست
به دلسوزگی جان همی رفت خواست.
فردوسی.
ترا بویۀ دخت مهراب خاست
دلت خواهش سام نیرم کجاست.
فردوسی.
خروشان و نوان با بویۀ جفت
ز بی صبری و دلتنگی همی گفت.
(ویس و رامین).
بجان بویۀ یار دلبر گرفت
شتابان ره رومیه برگرفت.
اسدی.
کهن بویۀ جفت نو باز کرد
هم اندرزمان راه را سازکرد.
اسدی.
سوی مولد کشید هوش مرا
بویۀ دختر و هوای پسر.
مسعودسعد.
ای در حرم عدل تو امنی که نیاید
از بویۀ او خواب خوش آهوی حرم را.
انوری.
شاها ز من شنوسخن حکمت
نز شاعران به بویۀ سیم و زر.
حاجی سیدنصرالله تقوی.
رجوع به یوبه شود.
لغت نامه دهخدا
تصویری از بویه
تصویر بویه
امیدواری، آرزومندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غویه
تصویر غویه
مونث غوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هویه
تصویر هویه
هویت در فارسی کتامی اویش، هستی
فرهنگ لغت هوشیار
گریه و زاری نوحه، گوشه ایست در دستگاه سه گاه که بندرت در چهارگاه هم نواخته میشود. یا مویه زال. لحنی است در موسیقی قدیم: (بلفظ پارسی و چینی و خماخسرو بلحن مویه زال و قصیده لغزی) (منوچهری. د. چا. 138: 2)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دویه
تصویر دویه
زن بیمار تباه شکم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فویه
تصویر فویه
کاهیده فوه: دهانک
فرهنگ لغت هوشیار
هر ته از پارچه ولباس لای تاه تو. یا یک لویه. یک تا یک لا: جامه جنگ تو یک لویه همی گفت که خصم نطفه را در رحم از جمله ایتام گرفت. (انوری لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رویه
تصویر رویه
اندیشه، فکر، صلاح، تفکر، نگرش، امر، دیدن دیدار دید، نما، ریخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اویه
تصویر اویه
ترکی کاشانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شویه
تصویر شویه
بر باد رفته داراک نیست شده اندک اندکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سویه
تصویر سویه
راستی و برابری، همواری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خویه
تصویر خویه
کاچی خوراک زایمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رویه
تصویر رویه
((یِ))
روی، صورت، شکل، هیئت، نما، طرف بیرون هر چیزی، سطح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مویه
تصویر مویه
((یِ))
گریه، نوحه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لویه
تصویر لویه
((یَ یا یِ))
هر تا از پارچه و لباس، لای، تاه، تو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رویه
تصویر رویه
روش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رویه
تصویر رویه
((رَ وِ یِّ))
اندیشه، فکر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بویه
تصویر بویه
((یِ))
آرزومندی، آرزو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بویه
تصویر بویه
نفحه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سویه
تصویر سویه
جنبه، وجه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رویه
تصویر رویه
ظاهر، سطح
فرهنگ واژه فارسی سره