جدول جو
جدول جو

معنی ویشی - جستجوی لغت در جدول جو

ویشی
نام شهری است، مرکز شهرستانی در ایالت آلیۀ فرانسه و یکی از مراکزبزرگ آبهای معدنی است، این شهر در جنگ جهانی دوم و شکست ارتش فرانسه از آلمانها که منجر به سقوط پاریس گردید مرکز حکومت مارشال پتن شد (1940 - 1954 میلادی)، این شهر 31000 تن سکنه دارد و شهرستان شامل 9 بخش و 103بلوک است و 12500 تن سکنه دارد، نام آبی است معدنی منسوب بدانجا، (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از میشی
تصویر میشی
(دخترانه)
منسوب به میش، دارای رنگ قهوه ای مایل به سبز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از وینی
تصویر وینی
اصطلاح وینی (Vignette) در سینما به تکنیکی اشاره دارد که در آن لبه های تصویر به تدریج تاریک تر یا روشن تر می شوند. این تکنیک می تواند برای ایجاد تمرکز بیشتر بر روی مرکز تصویر یا بهبود فضای بصری و احساسی صحنه استفاده شود. وینی می تواند به صورت دیجیتال در مرحله پس تولید یا به صورت فیزیکی در هنگام فیلم برداری ایجاد شود.
کاربردهای وینی در سینما:
1. تمرکز بر روی مرکز تصویر:
- با تاریک تر کردن لبه های تصویر، توجه مخاطب به مرکز تصویر جلب می شود، که معمولاً مهم ترین بخش صحنه است.
2. ایجاد حس نوستالژی یا دوره ای خاص:
- وینی می تواند به صحنه ها حالتی قدیمی و نوستالژیک بدهد، که در فیلم های دوره ای و تاریخی به کار می رود.
3. ایجاد حس رویا یا خاطره:
- این تکنیک می تواند برای نمایش صحنه هایی که به صورت رویا یا خاطره هستند، استفاده شود، تا مرز بین واقعیت و خیال را نشان دهد.
4. تنظیم فضای احساسی:
- وینی می تواند به تقویت حس درام، تنش، یا حتی رمانتیک بودن صحنه کمک کند.
نحوه ایجاد وینی:
1. استفاده از لنزها و فیلترها:
- در هنگام فیلم برداری می توان از لنزهای خاص یا فیلترهای وینی استفاده کرد تا به صورت فیزیکی این اثر ایجاد شود.
2. تدوین دیجیتال:
- با استفاده از نرم افزارهای ویرایش فیلم مانند Adobe Premiere، Final Cut Pro، یا DaVinci Resolve، می توان به راحتی وینی را به تصاویر اضافه کرد. این نرم افزارها ابزارهایی برای تنظیم شدت و میزان وینی ارائه می دهند.
نمونه های معروف:
1. فیلم های صامت و قدیمی:
- در بسیاری از فیلم های صامت و ابتدایی از وینی به صورت طبیعی به دلیل محدودیت های تکنیکی استفاده می شد.
2. `هتل بزرگ بوداپست` (The Grand Budapest Hotel):
- وس اندرسون در برخی صحنه های این فیلم از وینی برای ایجاد حس نوستالژیک و دوره ای استفاده کرده است.
3. `آملی` (Amélie):
- در این فیلم نیز از وینی برای ایجاد حس خیالی و تقویت فضای رمانتیک استفاده شده است.
نتیجه گیری
وینی یک ابزار قدرتمند در دست فیلم سازان است که می تواند به تنظیم فضای بصری و احساسی صحنه ها کمک کند. این تکنیک به فیلم سازان امکان می دهد تا توجه مخاطب را به بخش های خاصی از تصویر جلب کنند و حس و حالتی خاص به صحنه ها بدهند. استفاده مناسب از وینی می تواند به تقویت تأثیرات بصری و احساسی فیلم کمک شایانی کند.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از واشی
تصویر واشی
سخن چین، نمام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وحشی
تصویر وحشی
ویژگی حیوانی که اهلی نشده و از انسان گریزان باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میشی
تصویر میشی
ویژگی چشم دارای رنگ قهوه ای مایل به سبز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خویشی
تصویر خویشی
خویشاوندی، قرابت، خویشی، خویشاوند بودن، نسبت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیشی
تصویر پیشی
سبقت، تقدم، پیش افتادن، پیش بودن
پیشی جستن: تلاش کردن برای پیش افتادن
پیشی دادن: حق تقدم دادن، فرصت دادن به کسی برای پیش رفتن و جلو افتادن
پیشی کردن: پیش افتادن، جلو افتادن، پیشی گرفتن
پیشی جستن: پیش افتادن، جلو افتادن، پیشی گرفتن
پیشی گرفتن: پیش افتادن، جلو افتادن
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
گلۀ گاوان. (ناظم الاطباء). ظاهراً صورتی است از مواشی. رجوع به مواشی شود
لغت نامه دهخدا
در تداول، بی مزه، (یادداشت مرحوم دهخدا)، سادۀ بی ترشی: آش ویشیل، آش ساده، (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(یِ)
منسوب به رویش. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به رویش شود.
- دستگاه رویشی، مجموعۀ اندامهایی که جهت رشد و نمو گیاهان بکار می افتد و آنها عبارتند از: ریشه، ساقه و برگ. مقابل دستگاه زایشی. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(خوی / خی)
خلیل رومی قلنیکی موسوم به شیخ محمد. او تعدادی از اشباه و نظائر ابن نجم را مرتب کرد و بسال هزار هجری از آن فراغت یافت. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خوی / خی)
قرابت. خویشاوندی. نزدیکی بواسطۀ نسبت از طرف پدر یا مادر و جز آن. (ناظم الاطباء). عصبیّت. سبب. قرابت نسبی و سببی. نسب. قرابت رحم. ادمه. رحم . صله ال ّ. مقربه. لحمه. پیوند. (یادداشت مؤلف) :
بدین خویشی ما جهان رام گشت
همه کام بیهوده پدرام گشت.
فردوسی.
یکی خلعت افکند بر خانگی
فزونتر ز خویشی و بیگانگی.
فردوسی.
هگرز آشنایی بود همچو خویشی
که پیوسته زو شد نبی را تبارش.
ناصرخسرو.
چو بر تو گردد معلوم ازین سخن پس ازین
بچشم خویشی داری بحق بنده نظر.
سوزنی.
میان بنده و تو خویشی است مستحکم
بپرس و بررس این را ز دوستان پدر.
سوزنی.
من که نانشان خورم بدرویشی
کی نهم چشم خویش بر خویشی.
نظامی.
بر آن سبزه شبیخون کرد بیشی
که با آن سرخ گلها داشت خویشی.
نظامی.
ای فلکها بخویشی تو بلند
هم فلک زاد و هم فلک پیوند.
نظامی.
و اندر آن شهر از قرابت کیستت
خویشی و پیوستگی با چیستت.
مولوی.
خوله، خویشی از جهت مادر. نسبه یا نسبه. خویشی پدری خاصه. (منتهی الارب). دناوه، خویشی و قرابت. (منتهی الارب).
- امثال:
خویشی به خوشی سودا برضا، نظیر: حساب بحساب کاکا برادر
- خویشی داشتن، قوم خویش بودن. پیوند داشتن.
- ، نزدیکی داشتن علاقه و پیوند و مناسبت داشتن:
ندارد دلش خویشیی با خرد
به بیداد جان را همی پرورد.
فردوسی.
خطرهاست در کار شاهان بسی
که با شاه خویشی ندارد کسی.
فردوسی.
سدیگر که با گنج خویشی کند
بدینار کوشد که بیشی کند.
فردوسی.
چو با عالم خویش بیگانه گشتم
سر خویشی هر دو عالم ندارم.
خاقانی.
- خویشی کردن، پیوند خانوادگی کردن. نسبت سببی یافتن:
وز آن پس یکی با تو خویشی کنم
چو خویشی کنم رای بیشی کنم.
فردوسی.
کرده با جنبش فلک خویشی
باد را داده منزلی پیشی.
نظامی.
، صلۀ رحم. (یادداشت مؤلف) ، ذات خود. نفس خود:
کردی از صدق و اعتقاد و یقین
خویشی خویش را بحق تسلیم.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(حَ)
امالۀ حواشی جمع واژۀ حاشیه. (از آنندراج) (از غیاث)
لغت نامه دهخدا
منسوب به رویش. یا دستگاه رویشی مجموعه اندامهایی که جهت رشد و نمو گیاهان به کار می افتد و آنها عبارتند از: ریشه ساقه برگ مقابل دستگاه زایشی
فرهنگ لغت هوشیار
قیلی ویلی رفتن، غنج زدن هوس بسیار داشتن مشتاق و آرزومند چیزی یا کسی بودن: (فلانی دلش برای دختر خوشگل قیلی ویلی میرود)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وخشی
تصویر وخشی
پارچه ایست خوش قماش و لطیف وشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وحشی
تصویر وحشی
جانور بیابانی، خلاف اهلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واشی
تصویر واشی
سخن چین، نمام
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به میش، سبز روشن ماشی روشن برنگی بین زاغ و قهوه یی. یاچشم میشی. چشمی که برنگ چشم میش باشد سبز: (با چشمهایی نیشی رک زده و حالت سختی که داشت گردن خود را بانصف تنه اش بدشواری بر میگردانید)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خویشی
تصویر خویشی
نزدیکی بسبب نسبت از طرف پدر و مادر و جز آنان قرابت خویشاوندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشی
تصویر پیشی
تبادر، مبادرت، بدری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایشی
تصویر ایشی
ترکی خدیش کد بانو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیشی
تصویر بیشی
افزونی، زیادی، کثرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خویشی
تصویر خویشی
خویشاوندی، قرابت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از میشی
تصویر میشی
منسوب به میش، سبز روشن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از واشی
تصویر واشی
سخن چین، نمام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وخشی
تصویر وخشی
((وَ))
وشی، پارچه ای است خوش قماش و لطیف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وحشی
تصویر وحشی
((وَ))
غیراهلی، آن که از مواهب تمدن دور است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ویلی
تصویر ویلی
قیلی ویلی رفتن، غنج زدن، هوس بسیار داشتن، مشتاق و آرزومند چیزی یا کسی بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیشی
تصویر پیشی
سبقت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از وحشی
تصویر وحشی
بیابانی، دد، ددمنش، درنده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از وخشی
تصویر وخشی
روحانی، ایرمان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بیشی
تصویر بیشی
زیادی
فرهنگ واژه فارسی سره
بستگی، پیوند، قرابت، نزدیکی، نسبت
متضاد: بیگانگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد