جدول جو
جدول جو

معنی ویسیان - جستجوی لغت در جدول جو

ویسیان(وِ)
دهی است از دهستان ویسیان بخش ویسیان شهرستان خرم آباد با 600 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بوسیان
تصویر بوسیان
(پسرانه)
از قبایل ماد (نگارش کردی: بسیان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بیستان
تصویر بیستان
(دخترانه)
جالیز (نگارش کردی: بستان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برسیان
تصویر برسیان
(پسرانه)
نام گیاهی است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برسیان
تصویر برسیان
نوعی خرما
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیسبان
تصویر سیسبان
درختی با برگ های پهن، گل های سفید و تخم هایی به رنگ زرد یا سیاه که در طب قدیم برای تقویت معده و معالجۀ اسهال به کار می رفته
فرهنگ فارسی عمید
هیئتی مرکب از چند نماینده که به منظور انجام کاری به جای دیگری فرستاده می شوند، هیئت اعزامی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ریسیدن
تصویر ریسیدن
ابریشم یا پشم یا پنبه را تاب دادن و به شکل نخ یا ریسمان درآوردن، تابیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ریسمان
تصویر ریسمان
رشتۀ بلند کلفتی که از پشم یا پنبه تابیده باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لیسیدن
تصویر لیسیدن
زبان به چیزی مالیدن، با زبان چیزی را پاک کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیستان
تصویر نیستان
جایی که نی فراوان روییده باشد، نیزار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میستان
تصویر میستان
میخانه، میکده، خم خانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برسیان
تصویر برسیان
گیاهی فاقد شکوفه و گل که در حوالی کوفه می روید، عشقه، سیان، پرسیان، پرشیان
فرهنگ فارسی عمید
(سَ / سِ)
افراد خاندان ویسه. خانوادۀ ویسه. منسوبان ویسه:
چو بیژن به نستیهن اندررسید
درفش سر ویسگان را بدید.
فردوسی.
سر ویسگان است هومان به نام
که تیغش دل شیر داردنیام.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان مزدقانچای بخش نوبران شهرستان ساوه با 626 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است از دهستان برزاوند شهرستان اردستان. در 48هزارگزی جنوب اردستان و 16هزارگزی جنوب غربی راه اردستان به نائین، در منطقۀ کوهستانی معتدل هوایی واقع است و 2556 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولات عمده اش غلات، خشکبار، لبنیات، کتیرا و شغل مردمش زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نیستان
تصویر نیستان
جاییس که در آن نی فراوان روید: نی زار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نرسیان
تصویر نرسیان
نوعی ازخرمای نیکو
فرهنگ لغت هوشیار
میخانه میکده: به خنجر زمین را میستان کنیم به نیزه هوا را نیستان کنیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میسیون
تصویر میسیون
هیئت اعزامی، هیئت مامورین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیسیدن
تصویر خیسیدن
مرطوب شدن تر شدن، حل کردن، سرشتن (مانند معجون)، خمیر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقسیان
تصویر اقسیان
یونانی نیلو پردشتی از گیاهان نیلوفر صحرایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قدسیان
تصویر قدسیان
فرشتگان و صلحاء، اولیا الله و روحانیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دویسیدن
تصویر دویسیدن
دوسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
پنبه یا پشم را با دوک ریسیدن تافتن تابیدن:) می آسوده در مجلس همی گشت رخ میخواره همچون می همی رشت (ویس و رامین)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریسمان
تصویر ریسمان
نخ تابیده از چند نخ مانند طناب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زینیان
تصویر زینیان
تخمی است که آنرا بر روی نان پاشند نانخواه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیسبان
تصویر سیسبان
تخم گیاه پنج انگشت است که آن را حب الفقد نیز نامد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیسیدن
تصویر لیسیدن
زبان به چیزی مالیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برسیان
تصویر برسیان
((بَ))
پرشیان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ریسیدن
تصویر ریسیدن
((دَ))
رشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ریسمان
تصویر ریسمان
رشته، طناب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لیسیدن
تصویر لیسیدن
((دَ))
زبان به چیزی مالیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نیستان
تصویر نیستان
((نِ یا نَ یَ))
نی زار، کشت زار نیشکر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ریسمان
تصویر ریسمان
طناب
فرهنگ واژه فارسی سره