- ویر
- حافظه
معنی ویر - جستجوی لغت در جدول جو
- ویر
- حافظه،
برای مثال بپرسید نامش ز فرخ هجیر / بگفتا که نامش ندارم ز ویر (فردوسی - ۲/۱۶۱)
فهم، ادراک، هوش،برای مثال یکی تیزویری ست و بسیار دان / کز او نیست احوال گیتی نهان (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۸۸)
بهره،برای مثال نه گهواره دیدم نه پستان نه شیر / نه از هیچ خوشی مرا بود ویر (فردوسی - ۱/۲۲۹ حاشیه)
ویل، وای، ناله، فریاد
- ویر
- ناله، فریاد
- ویر
- هوش، فهم، یاد، ذهن
- ویر
- میل و هوس شدید به چیزی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
یاد گیرنده، باهوش، کسی که حافظۀ خوب دارد
سوسن زرد، گیاهی چندساله با برگ و ساقۀ بلند، گل های زرد و ریشه ای سرخ رنگ که مصرف دارویی دارد، وجّ، اقارون، اگر
گیاهی که ساق ندارد خواه بر زمین پهن شودمانند بیاره خربزه و هندوانه وخواه بر چوب و درخت بالا رود مانند کدو عشقه
یاد گیرنده آموزنده
یادگیرنده، آموزنده، کسی که حافظه خوب دارد
گیاهی که ساقۀ آن راست بالا نمی رود و روی زمین می خوابد مانند بتۀ خربزه
توفندگر، سرور مهتر
پاسخ، دشمنی، گزند رسانی، پاسخگوی
پیش آمدگی زمین در کنارۀ گودال، پشته، تپه
دبیر، آنکه در دبیرستان شاگردان را درس بدهد، نویسنده، منشی
کلاغ از پرندگان
ادیتور
تخریب، خرابی
خرابه
خرابکاری، انهدام
انهدام
تصحیح کردن
خراب کردن، منهدم ساختن
ویران کننده، خراب کننده
ویرایش کردن، دباغی کردن
خرابی، ویرانی، تباهی، فساد، بی نظمی
جاندار تک سلولی که در خارج از بدن موجودات زنده، هیچ گونه علائم حیاتی از خود نشان نمی دهد و عامل بیماری هایی چون فلج اطفال، سرخک و آنفولانزا است، برنامه ای کامپیوتری که باعث ایجاد اختلال در نرم افزار یا سخت افزار می شود
تصحیح متن به لحاظ رسم الخط، جمله بندی، محتوا و مانند آن