جدول جو
جدول جو

معنی ویارم - جستجوی لغت در جدول جو

ویارم
مرتعی در آمل
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ویارش
تصویر ویارش
(پسرانه)
بیارش، دو دلیر
فرهنگ نامهای ایرانی
حالت زن آبستن در اوایل آبستنی که به برخی از خوراکی ها رغبت شدید پیدا می کند
فرهنگ فارسی عمید
میل و هوس زنان آبستن، (از ابن البیطار) ویار گاهی به صورت تهوع و استفراغ و گاه به شکل بد آمدن از بعض چیزها و زمانی به صورت اشتها داشتن و هوس چیزی را کردن و آن را بسیار دوست داشتن ظاهر می شود، (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده)، آرزوانه را گویند، و این زنان آبستن را افتد که چیزهای بد آرزو کنند چون گل و نمک و انگشت و برنج خام و جز آن، هوسی که در نخستین ماه های آبستنی و زمان بارداری پدید آید،
- ویار شدن، در تداول، دچار ویار گردیدن
لغت نامه دهخدا
(رِ)
باد کرده از مرض. ورم کرده ازبیماری. (از اقرب الموارد). آماس کننده و آماسیده. (ناظم الاطباء). پف کرده. ورم کرده. متورم، آماس دردناک و موجع. (ناظم الاطباء) ، شجر وارم، یعنی بسیار و انبوه. (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(رِ گُمْ بَ)
از قرای اصفهان است. (مراصد الاطلاع). از قرای اصفهان است و ابوموسی حافظ بدان منسوب است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ)
نیم. نصف. (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
هوسی که در نخستین ماههای آبستنی در زمان بار داری پدید آید. و یار گاهی بصورت تهوع و استفراغ و گاه بشکل بد آمدن از بعض چیزها و زمانی بصورت اشتها داشتن و هوس چیزی را کردن و آنرا بسیار دوست داشتن ظاهر میشود: زن آبستن که زیاد سیب بخورد بچه اش پسر میشود و اگر ویار اگر ویاراو ترشی باشد بچه دختر است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ویار
تصویر ویار
((وِ))
میل شدید زنان حامله به بعضی از خوردنی ها
فرهنگ فارسی معین
آرمه، تاس، تلواسه، میل مفرط، واسه، وحم، هوس
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مرتعی در آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
هوس آرزو میل، اشتها هوس زن باردار
فرهنگ گویش مازندرانی