جدول جو
جدول جو

معنی وگرت - جستجوی لغت در جدول جو

وگرت
(وَ گَ رَ / وَ گَ)
مرکّب از: و + گر، مخفف اگر + ت، مخفف و اگر تو را. (یادداشت مرحوم دهخدا) :
وگرت خنده نیاید یکی کنند بیار
ویک دو بیتک از این شعر من بکن بکنند.
ابوالعباس عباسی (از یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ورت
تصویر ورت
برهنه، لخت، عریان، معرّیٰ، متجرّد، غوشت، عور، تهک، رت، لاج، اوروت، لچ، پتی، عاری
فرهنگ فارسی عمید
(وَ)
مخفف و اگر ترا:
ورت آرزوی لذت حسی بشناسد
پیش آر ز فرقان سخن آدم و حوا.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(وَ)
برهنه. (برهان) (ناظم الاطباء). عریان. (برهان) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). تهی از پوشش. به ضم اول هم به نظر آمده است. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گُ تُ)
شهری است مابین دقوق و اربل. (تاریخ کرد رشیدیاسمی ص 131)
لغت نامه دهخدا
(گِ رِ)
درختی است که در حوالی بندرعباس و چاه بهار و لنگه به حال وحشی دیده میشود. (گااوبا)
لغت نامه دهخدا
(وَ گَ)
مرکّب از: و + گر، مخفف و اگر:
وگر بر سر آید ده وپنج روز
تو گردی شهنشاه گیتی فروز.
فردوسی.
منکران را هم از این می دو سه ساغر بچشان
وگر ایشان نستانند روانی به من آر.
حافظ (دیوان چ قزوینی ص 168)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
دهی است از دهستان قهاب بخش حومه شهرستان اصفهان واقع در 10 هزارگزی شمال خاوری اصفهان و یک هزارگزی شمال شوسۀ اصفهان به یزد. کوهستانی ومعتدل است. سکنۀ آن 118 تن است. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن پنبه و صیفی و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان قالی بافی و کیش و گلیم بافی و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(وَ رَ)
وفره. فراوانی وبسیاری و کثرت. (ناظم الاطباء). رجوع به وفره شود
لغت نامه دهخدا
(گُرْ)
جان ورکر، (لرد) (1886- 1946 میلادی). مارشال انگلیسی که در لندن متولد شد. وی در سال های 1939 تا 1940 سردار نیروهای انگلیس در فرانسه و در سال های 1942 تا 1943 حکمران مالت و سرانجام در سال 1944 کمیسر بزرگ فلسطین بود
لغت نامه دهخدا
تصویری از یوگرت
تصویر یوگرت
ترکی انگلیسی شده ماست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورت
تصویر ورت
برهنه، عریان، تهی از پوشش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وگر
تصویر وگر
واگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وفرت
تصویر وفرت
فراوانی بسیاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورت
تصویر ورت
((وَ))
برهنه، عریان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وفرت
تصویر وفرت
((وَ رَ))
فراوانی، بسیاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ورت
تصویر ورت
عوض
فرهنگ واژه فارسی سره
نوعی لک لک کمیاب، اگرت بزرگ
فرهنگ گویش مازندرانی
محلی دارای معدنی متروکه به ارتفاع، ۱۴۹ متر در کلاردشت چالوس
فرهنگ گویش مازندرانی
بازگرد، برگرد
فرهنگ گویش مازندرانی