- وکاله
- وکاله: وکالت در فارسی نمایندگی کارگزاری، جانشینی، وا گذاری
معنی وکاله - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رنگینک از خوراک ها
جانشینی، نمایندگی
چکه ها
سوزاناک ها: داروهای سوزنده بسیار خورنده یا ادویه اکاله. داروها و مواد شیمیایی سوزاننده داروهای تلخ و زننده داروهای تحلیل برنده انساج که غالبا سمی هم میباشند از قبیل نیترات دارژان و آمونیاک و غیره
سرگین سگ فضله کلب
اجرای کاری ازجانب کسی، نیابت خلافت جانشینی، واگذاری، عقدی که بموجب آن یکی ازطرفین طرف دیگر رابرای انجام امری نایب خودمی نماید. اساسا در وکالت تفویض حق نمیشود بلکه منوب عنه درعرض نایب حق دخل وتصرف درمورد وکالت دارد. یا وکالت انتخابی. و آن وکالتی است که از طرف دادگاه در امور کیفری باو از طرف کانون وکلا در امور مدنی بوکلا ارجاع میگردد. این وکالت مجانی است و آنرا در اصطلاح دیگر (وکالت مسحر) و (وکالت تسخیری) نیز می گویند. یا وکالت دیوان (اعلی)، مقامی عالی در عهد صفویه که مرادف نیابت سلطنت بود. توضیح مرحوم قزوینی آنرا بمعنی (شخص اول مملکت بودن صدارت اعظم گرفته) گرفته
تفویض و واگذاری کاری به کسی و اعتماد کردن به او، شغل وکیل، وکیلی
سراب
وال، نوعی پارچۀ ابریشمی
وال، نوعی پارچۀ ابریشمی
کالا، برای مثال ور گدا گوید سخن چون زرّ کان / ره نیابد کالۀ او در دکان (مولوی - ۱۳۰)
کاسۀ سفالی ویژۀ قضای حاجت بیماران
ظرف شرابی که از کدو ساخته می شود
کاسۀ سفالی ویژۀ قضای حاجت بیماران
ظرف شرابی که از کدو ساخته می شود
شیفته، عاشق، بی قرار از عشق، سرگشته، حیران، آسیون، سرگردان، گیج و گنگ، مستهام، هامی، خلاوه، گیج و ویج، کالیوه، کالیو، آسمند، پکر، کالیوه رنگ، گیج
حیران، سرگشته، بسیار اندوهگین
سستی تنبلی، کودنی
حیران، سرگشته، شیفته، عاشق
مبالغه در کارها، اصرار، ابرام
تحقق دادن و کالت است و آن جز با دو شاهد عدل حاصل نیاید
وجهی که وکیل دادگستری در مقابل وظیفه ای که انجام میدهد از موکل خود دریافت می کند
دفتر کار وکیل دادگستری
داتکده
دفتر یا اتاق کار وکیل دادگستری
پولی که وکیل برای کاری که انجام می دهد از موکل خود میگیرد