- وژه
- وجب
معنی وژه - جستجوی لغت در جدول جو
- وژه
- وجب، فاصلۀ میان انگشت بزرگ و انگشت کوچک دست در حالی که تمام انگشت ها باز باشد، اندازۀ دست، بدست، پنک، گدست، شبر
- وژه
- وجب به وجب: (آری آسمان را وژه وژه پیمودی همه راگردیدی)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
از تیره پروانه واران جزو دسته شبدرها که گل آن سفید یا ارغوانی و یا صورتی است شکل گل کروی و دارای خارهای غلاب مانندیست که بر پشم گوسفندان بهنگام چرا میچسبد. دوزه دووجه دو ستو
خارپشت
جوجه
جوجه
ساق درخت تنه درخت
مضمون، بحث، بررسی و آزمایش خشتک جامه و پیراهن
خر سفید رنگ اقمر
غلاف پنبه غوزه پنبه، غلاف خشخاش، پیله ابریشم
جل را گویند که چکاوک نیز نامیده میشود
گیاهی با خارهای درشت به اندازۀ نخود که به دامن لباس و پاچۀ شلوار می چسبد، برای مثال به دل ها اندر آویزد دو زلفش / چو دوژه کاندر آویزد به دامان (خفاف - شاعران بی دیوان - ۲۹۷)
خر سفید رنگ
موضوع، مضمون
خارپشت، جوجه تیغی
جوجه، بچۀ هر پرنده که تازه از تخم درآمده باشد به ویژه مرغ خانگی، جوزه، چوزه، فرخ، فره
چکاوک، پرنده ای کوچک و خوش آواز شبیه گنجشک با تاج کوچکی بر روی سر
چکاو، چکوک، چاوک، ژوله، جل، جلک، خجو، خاک خسپه، نارو، قبّره، قنبره
چکاو، چکوک، چاوک، ژوله، جل، جلک، خجو، خاک خسپه، نارو، قبّره، قنبره
وجب به وچب: (آری آسمان را وژه وژه پیمودی همه راگردیدی)
کلمه، لغت
خصوص، خاص، مخصوص
سویه
ریسمانی که بنایان براستی آن دیوار سازند رزه پهنا، ریسمانی که دو سر آن را بر جایی بندند و بر آن جامه و لنگی و رختهای شسته اندازند تا خشک شود سازو، عبور صفهای سربازان از برابر فرمانده دفیله
گردنه گریوه کتل بش بند سر کوه، زمین پست و بلند. یا سر پژ گرفتن، (ظاهرا بصورت سخریه و استهزا) کار را بکمال رساندن باشد از خوب یا زشت مثل اینکه امروز گویند: (معرکه کردی)
پرخشم، خشمناک، خشم آلود
سرگردانی از عشق، شیفتگی
کثافت، نجاست، جسامت و هنگفتی
کجک، هر وسیلۀ فلزی یا چوبی سرکج، قلاب چنگک، میلۀ آهنی سرکج که پیلبانان برای راندن پیل در دست می گیرند
شاخۀ درخت، چوبی که با آن سقف خانه را بپوشانند، پولکی که از طلا یا نقره برای نثار کردن بر سر عروس و داماد درست کنند
تژ، سر از خاک درآوردن گیاه، تنده، تنزه، تز، تیج
وه، در هنگام تعجب از خوبی و زیبایی چیزی گفته می شود