جدول جو
جدول جو

معنی وژه

وژه
وجب، فاصلۀ میان انگشت بزرگ و انگشت کوچک دست در حالی که تمام انگشت ها باز باشد، اندازۀ دست، بدست، پنک، گدست، شبر
تصویری از وژه
تصویر وژه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با وژه

وژه

وژه
وجب، و آن مقداری باشد از دست مابین انگشت بزرگ و انگشت کوچک. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). شِبْر. (آنندراج) (برهان). بدست. (آنندراج). وجب تبدیل وژه است. (آنندراج) (انجمن آرا) : اگر تواز آسمان مطلع میبودی یا بسوی آسمان وژه ای بالا میرفتی... (فیه مافیه). آری آسمان را وژه وژه پیمودی همه را گردیدی خبر میدهی. (فیه مافیه چ فروزانفر ص 212).
یک وژه نیستی و پنداری
از سرت تا به آسمان وجبی است.
؟ (از آنندراج و انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا

دوژه

دوژه
از تیره پروانه واران جزو دسته شبدرها که گل آن سفید یا ارغوانی و یا صورتی است شکل گل کروی و دارای خارهای غلاب مانندیست که بر پشم گوسفندان بهنگام چرا میچسبد. دوزه دووجه دو ستو
فرهنگ لغت هوشیار

رژه

رژه
ریسمانی که بنایان براستی آن دیوار سازند رزه پهنا، ریسمانی که دو سر آن را بر جایی بندند و بر آن جامه و لنگی و رختهای شسته اندازند تا خشک شود سازو، عبور صفهای سربازان از برابر فرمانده دفیله
فرهنگ لغت هوشیار