جدول جو
جدول جو

معنی ونم - جستجوی لغت در جدول جو

ونم
(قَ قَ صَ)
پیخال انداختن مگس. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صنم
تصویر صنم
(دخترانه)
بت، معشوق، دلبر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جنم
تصویر جنم
سرشت، ذات، کنایه از توانایی، شایستگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وسم
تصویر وسم
داغ کردن، نشان کردن، علامت گذاشتن، داغ، نشان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ورم
تصویر ورم
یاد، حافظه، به یاد نگه داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وشم
تصویر وشم
بخار، برای مثال دو چشم از بر سر چو دو چشمه خون / ز وشم دهانش جهان تیره گون (فردوسی - مجمع الفرس - وشم)
خال، خالی که با نیل و سوزن روی پوست بدن ایجاد می کنند، خال کوبی، خالکوبی، کبودی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غنم
تصویر غنم
گلۀ گوسفند، گوسفندان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ونک
تصویر ونک
وبر، پشم شتر، خرگوش، روباه و امثال آن ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وخم
تصویر وخم
تعفن هوا که باعث بروز امراض وبایی می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ونگ
تصویر ونگ
صدای گریۀ بچه، ونگ ونگ
تهی، خالی
تهی دست، درویش و مفلس، برای مثال ما از شمار آدمیانیم تنگ دست / کز معصیت توانگر و از طاعتیم ونگ (سوزنی- مجمع الفرس - ونگ)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وشم
تصویر وشم
بلدرچین، پرنده ای با بال های کوتاه منقار کوچک و صدای بلند، سمانه، کرک، ورتیج، بدبده، سلویٰ، سمان، کراک برای مثال در جنب علو همتت چرخ / مانندۀ وشم پیش چرغ است (ابوسلیک - شاعران بی دیوان - ۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غنم
تصویر غنم
جمع واژۀ غنیمت، آنچه در جنگ به زور از دشمن گرفته شود، آنچه بی رنج و زحمت به دست آید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ورم
تصویر ورم
برآمدگی در بدن به واسطۀ آسیب یا صدمه یا بیماری، آماس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صنم
تصویر صنم
بت، مجسّمه ای از جنس سنگ، چوب، فلز یا چیز دیگر به شکل انسان یا حیوان که بعضی اقوام پرستش می کنند، بد، ژون، فغ، آیبک، بغ، طاغوت، جبت، وثن، شمسه، ایبک
دلبر، معشوق زیبا، لعبت، سرو خوش رفتار، چشم و چراغ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوم
تصویر نوم
خواب، حالت آسایش در انسان و حیوان که در طی آن حواس ظاهری انسان از کار می افتد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وهم
تصویر وهم
گمان، خیال، پندار، آنچه دیده می شود ولی وجود ندارد، شبح، آن قسمت از مغز که تخیل می کند، ذهن، ترس، هراس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وند
تصویر وند
عضو، پسوند متصل به واژه به معنای وابسته مثلاً پیشوند، پسوند،
پسوند متصل به واژه به معنای منسوب به مثلاً باوند، فولادوند، دیرک وند، سکوند، دماوند،
پسوند متصل به واژه به معنای دارنده مثلاً گاووند، دولت وند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ونج
تصویر ونج
گنجشک، پرندۀ کوچک خاکی رنگ وحلال گوشت از دستۀ سبکبالان، مرگو، چکوک، چغک، مرکو، چتوک، بنجشک، عصفور برای مثال شکار باز، خرچال و کلنگ است / شکار واشه، ونج است و کبوتر (عنصری - ۳۳۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وزم
تصویر وزم
پاروی چوبی بزرگ و پهن برای روبیدن برف
فرهنگ فارسی عمید
(وَ نَ مَ)
پیخال مگس. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دُ نَ)
نیم خشک. کمی از تری مانده. میان خشک و تر. نه خشک و نه تر. نه خشک خشک و نه تر تر. (یادداشت مؤلف).
- دونم شدن، کمی خشک شدن. به خشکی نزدیک شدن. به حالی میانۀ تری و خشکی درآمدن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(دُ نِ)
واحد مساحت مساوی چهل قدم مربع. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شنم
تصویر شنم
آب سرد لایماهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جنم
تصویر جنم
صورت، هیکل، قیافه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنم
تصویر رنم
آواز، سرایش (تک ندارد) زنان نیک سرای زنان سرود خوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنم
تصویر بنم
ترکی منم بمعنی منم: (آن یکی ترکی بدو گفت این بنم من نمی خواهم عنب خواهم ازم) (مثنوی مولوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صنم
تصویر صنم
بت، وثن، بد، جمع آن اصنام است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عنم
تصویر عنم
گلنار، داره واش از گیاهان، ریشه دیس ریش رز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غنم
تصویر غنم
غنیمت گرفتن و به غنیمت رسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قنم
تصویر قنم
بویناکی بویناکی مشک، تستی تبستی گردو بادام پسته، گردآلودگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورم
تصویر ورم
آماس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از وهم
تصویر وهم
پندار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ونگ
تصویر ونگ
خالی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از وام
تصویر وام
قرض
فرهنگ واژه فارسی سره
نام روستایی در نور
فرهنگ گویش مازندرانی