- ولیکن
- ولکن ولی از این روی ولی ولیک
معنی ولیکن - جستجوی لغت در جدول جو
- ولیکن ((وَ لِ کَ))
- استثناء را رساند، ولی، اما، از این جهت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ول کننده رهاکننده، دست بردارنده: تو که ول کن نیستی. یا ول کن معامله نبودن، اصرار و ابرام و پافشاری و سماجت در کارها در دعوا و معرکه کردن دنباله کاری را رها نکردن
سیاکوتی، درختچه ای از تیرۀ گل سرخیان با شاخه های انبوه و خاردار و برگ های سبز تیره که گل های آن در طب به عنوان مقوی قلب و ضد تشنج به صورت دم کرده یا پودر به کار می رود، بلک، سرخ ولیک، قره گیله، ولک، کومار، کورچ، کویچ، مارخ، سیاه الله
از درختان جنگلی ایران، زالزالک وحشی
لکن،برای مثال دعوی کنی که شاعر دهرم ولیک نیست / در شعر تو نه حکمت و نه لذت و نه چم (شهید بلخی - شاعران بی دیوان - ۳۳)
از درختان جنگلی ایران، زالزالک وحشی
لکن،
لکن، ولی، اما، ولیکن، ولیک، لیک برای مثال شاید پس کار خویشتن بنشستن / لیکن نتوان زبان مردم بستن (سعدی - ۱۳۹)
لکن، ولی، اما، لیکن، ولیکن، ولیک، لیک برای مثال لنگ ولیکن نه سست زرد ولکن نه زشت / گنگ و نگردد خموش ضخم و نباشد گران (مسعودسعد - ۳۴۰)
معهذا، ولی، اما، با اینهمه
ولی ولیک
قوباء