برج. (برهان). خانه کبوتر درسنگستان و خصوصاً برج کبوترخان. (ناظم الاطباء) ، برج کبوتر. (برهان) (صحاح الفرس) ، چوبی که کبوتربازان در دست گرفته و کبوتران رابدان پرواز میدهند. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) ، به زبان تبری دری نام مرغی است در مازندران معروف و به دیلم آن را وشم به ضم واو و شین معجمه و میم و به عربی سمانی گویند. خایف و جبان ترین طیور است. چنانکه گفته اند اگر بانگ رعد بشنود بمیرد لهذا عرب آن را قتیل الرعد خوانده و آن غیر سلوی است. گوشت آن پسندیدۀ علمای طبیعی است. (آنندراج)
برج. (برهان). خانه کبوتر درسنگستان و خصوصاً برج کبوترخان. (ناظم الاطباء) ، برج کبوتر. (برهان) (صحاح الفرس) ، چوبی که کبوتربازان در دست گرفته و کبوتران رابدان پرواز میدهند. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) ، به زبان تبری دری نام مرغی است در مازندران معروف و به دیلم آن را وشم به ضم واو و شین معجمه و میم و به عربی سمانی گویند. خایف و جبان ترین طیور است. چنانکه گفته اند اگر بانگ رعد بشنود بمیرد لهذا عرب آن را قتیل الرعد خوانده و آن غیر سلوی است. گوشت آن پسندیدۀ علمای طبیعی است. (آنندراج)
برده: و ابوبکر چون به مدینه آمده سپاه بفرستاد و بفرمود که حرب کنید با هر که مرتد شده است از عرب یا به اسلام بازآید یا همه را ورده کنید و بکشید. (تاریخ طبری بلعمی). ترسیدند پیغمبر به حی ایشان سپاه فرستد و زنان و فرزندان ایشان را ورده کند. (ترجمه تاریخ طبری بلعمی)
برده: و ابوبکر چون به مدینه آمده سپاه بفرستاد و بفرمود که حرب کنید با هر که مرتد شده است از عرب یا به اسلام بازآید یا همه را ورده کنید و بکشید. (تاریخ طبری بلعمی). ترسیدند پیغمبر به حی ایشان سپاه فرستد و زنان و فرزندان ایشان را ورده کند. (ترجمه تاریخ طبری بلعمی)
دهی است از دهستان برغان ولیان بخش کرج شهرستان تهران، واقع در 34هزارگزی شمال باختر کرج، دارای 454 تن سکنه است. امام زاده ای در این ده به نام عبدالقادر وجود دارد که از آثار باستانی است. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 شود
دهی است از دهستان برغان ولیان بخش کرج شهرستان تهران، واقع در 34هزارگزی شمال باختر کرج، دارای 454 تن سکنه است. امام زاده ای در این ده به نام عبدالقادر وجود دارد که از آثار باستانی است. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 شود
دهی از دهستان گیسکان بخش خورموج شهرستان بوشهر، واقع در 18 هزارگزی خاوری خورموج و دامنۀ باختری کوه گیسکان. معتدل. دارای 103 تن سکنۀ فارسی زبان. آب آن از چشمه و چاه. محصول آنجا غلات و بادام و انگور، شغل اهالی زراعت و باغداری و صنعت دستی قالی بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی از دهستان گیسکان بخش خورموج شهرستان بوشهر، واقع در 18 هزارگزی خاوری خورموج و دامنۀ باختری کوه گیسکان. معتدل. دارای 103 تن سکنۀ فارسی زبان. آب آن از چشمه و چاه. محصول آنجا غلات و بادام و انگور، شغل اهالی زراعت و باغداری و صنعت دستی قالی بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
شهری است. (منتهی الارب). منزلی است در راه شام به مصر در وسط ریگزار از توابع حفار، بازار و مسجدی دارد. در قدیم شهری بوده و بازار و جامع و خندقهایی داشته است که بعدها خراب گشته. (از معجم البلدان)
شهری است. (منتهی الارب). منزلی است در راه شام به مصر در وسط ریگزار از توابع حفار، بازار و مسجدی دارد. در قدیم شهری بوده و بازار و جامع و خندقهایی داشته است که بعدها خراب گشته. (از معجم البلدان)
دهی است از دهستان روضه چای بخش حومه شهرستان ارومیه در مسیر راه ارابه رو ارومیه به موانا، دارای 360 تن سکنه. این ده در دو قسمت واقع شده و به نام ولندۀ بالا و ولندۀ پائین مشهور است. جمعیت ولندۀ بالا 240 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان روضه چای بخش حومه شهرستان ارومیه در مسیر راه ارابه رو ارومیه به موانا، دارای 360 تن سکنه. این ده در دو قسمت واقع شده و به نام ولندۀ بالا و ولندۀ پائین مشهور است. جمعیت ولندۀ بالا 240 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان مشگین خاوری بخش مرکزی شهرستان مشگین شهر، که در 28 هزارگزی خاور مشگین شهر و 3 هزارگزی شوسۀ مشگین شهر -اردبیل قرار دارد. جلگه و معتدل است و 7 تن سکنه دارد که به ترکی سخن میگویند. آب آن از چشمه، و محصول آن غلات و حبوبات، و شغل اهالی زراعت و گله داری است وراه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان مشگین خاوری بخش مرکزی شهرستان مشگین شهر، که در 28 هزارگزی خاور مشگین شهر و 3 هزارگزی شوسۀ مشگین شهر -اردبیل قرار دارد. جلگه و معتدل است و 7 تن سکنه دارد که به ترکی سخن میگویند. آب آن از چشمه، و محصول آن غلات و حبوبات، و شغل اهالی زراعت و گله داری است وراه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)