جدول جو
جدول جو

معنی وقیب - جستجوی لغت در جدول جو

وقیب
(وَ)
آواز غلاف نرۀ اسب. (منتهی الارب) (آنندراج). بانگ غلاف ذکر اسب. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وقید
تصویر وقید
هیزم، آتش گیره، هر چیزی که با آن آتش روشن کنند، آفروزه، پوک، آتش برگ، آتش افروز، فروزینه، افروزه، پده، مرخ، پد، شیاع، هود، حطب، پرهازه، وقود، پیفه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وریب
تصویر وریب
اریب، کج، ناراست، برای مثال توانی براو کار بستن فریب / که نادان همه راست بیند وریب (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۹۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عقیب
تصویر عقیب
آنکه پس از دیگری می آید، ازپی آینده، چیزی که پس از چیز دیگر باشد، دنبال، دنباله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نقیب
تصویر نقیب
بزرگ، سرپرست، ضامن و رئیس قوم، مهتر قوم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وقیح
تصویر وقیح
بی شرم، شوخ چشم، بی حیا، پررو و گستاخ، زشت، ناپسند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رقیب
تصویر رقیب
آنکه می خواهد از کسی پیشی گیرد، آنکه با کسی رقابت می کند، جمع رقیبان، هر یک از دو نفری که به یک نفر عشق می روزند، نگهبان، پاسبان، محافظ
فرهنگ فارسی عمید
ترک خورده: استخوان، گروزه گروه مردم، سر کوفته خوار زبون، رمه، چاله چاله آبگیر، بدهکار
فرهنگ لغت هوشیار
کج معوج: توانی بر و کاربستن قریب که نادان همه راست بیندوریب. (ابوشکور)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وقیح
تصویر وقیح
دریده پرور بی شرم بی شرم بی حیا پررو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وقید
تصویر وقید
فروزینه گیرانه، سوخت سوختنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عقیب
تصویر عقیب
از پی آینده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وقیط
تصویر وقیط
آزاری (غشی حمله ای مصروع)، کوفته خسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وقیه
تصویر وقیه
وقیه در فارسی بنگرید به اقیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقیب
تصویر نقیب
سالار، مهتر و بزرگتر قوم، سردسته و رئیس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثقیب
تصویر ثقیب
سرخ سیر از رنگ ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقیب
تصویر رقیب
نگهبان، حارس، حافظ، پاسبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وریب
تصویر وریب
((وَ))
کج، نادرست، منحرف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وقیح
تصویر وقیح
((وَ))
بی شرم و حیا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رقیب
تصویر رقیب
((رَ قِ))
نگهبان، پاسبان، مراقب، مواظب، در فارسی، رقابت کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نقیب
تصویر نقیب
((نَ))
پیشوا، رییس، مهتر قوم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عقیب
تصویر عقیب
((عَ))
دنبال، دنباله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رقیب
تصویر رقیب
هماورد، همرزم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از وقیح
تصویر وقیح
گستاخ، بی شرم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رقیب
تصویر رقیب
Competitor, Contestant
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رقیب
تصویر رقیب
concurrent
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از رقیب
تصویر رقیب
конкурент , конкурсант
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از رقیب
تصویر رقیب
Wettbewerber, Teilnehmer
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از رقیب
تصویر رقیب
суперник , учасник
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از رقیب
تصویر رقیب
konkurent, uczestnik
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از رقیب
تصویر رقیب
竞争者 , 参赛者
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از رقیب
تصویر رقیب
competidor, concorrente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از رقیب
تصویر رقیب
concorrente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از رقیب
تصویر رقیب
competidor, concursante
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از رقیب
تصویر رقیب
concurrent, deelnemer
دیکشنری فارسی به هلندی