- وفیق
- همدل همراه سازگار
معنی وفیق - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بهروزی، پیروزی
سازگار گردانیدن
کسی را به کاری مدد کردن، به کاری دست یافتن، مدد کردن بخت، فراهم شدن اسباب کاری
دوست، همدل، همراه
یار، همراه
آواز آب، آوای باد، چرتی، دل تپان
انبوه، بی شرم شوخروی مرد، جامه سختباف
مهربان، دلسوز، رحیم، پرمهر
پر رو بی شرم، جامه سفت باف، پوست درشت پوست کلفت
باهوش، شاعری که سخن عجیب می آورد، مفلق
با یکدیگر همکاری کردن، اتحاد، سازگاری، سازواری
به هوش آرنده، هوشیار بهبود یابنده، بهوش آینده بیدار شونده: (ز خواب هوی گشت بیدار هر کس نخواهم شدن من ز خوابش مفیقا) (منوچهری. د. چا. 6: 2)
استوار محکم استوار
راندن، باران
از ریشه پارسی پربرگ
سازگاری، مهر، یگانگی سازواری کردن همراهی کردن، سازواری همراهی یکدلی مقابل نفاق: ... تا باشد که ببرکت این وفاق و اتفاق دام از جای بر گرفته شود
((رَ))
فرهنگ فارسی معین
دوست، یار، همنشین، همدم، جمع رفقاء
رفیق نیمه راه: کنایه از کسی که به همراهی خود تا پایان ادامه ندهد
رفیق نیمه راه: کنایه از کسی که به همراهی خود تا پایان ادامه ندهد
مهربان، دلسوز
محکم، استوار
یار، دوست، همراه
بسیار باوفا، به سربرندۀ عهد و پیمان
سازگار شدن، مناسبت و سازگاری، مطابقت میان دو چیز
وفق دادن: مطابقت دادن، سازش دادن
وفق دادن: مطابقت دادن، سازش دادن
زمین بلند پشته وسپ (وفادار)، توختار (وفادار) بسربرنده عهد و پیمان: (نخست کسی که درسخن را در سلک نظم کشید آدم صفی و خلیفه وفی بود)
وفق در فارسی سازگاری سازواری، سزاوار موافقت بین دو چیز سازواری سازگاری. یا بر وفق. طبق بر حسب مطابق: (هرکه بگذشت بخاک در دولت اثرت یافت بر وفق ارادت همه کار و همه کام) (وحشی) یا بر وفق مراد. طبق مقصود: (و امور جمهور آن اقالیم بر وفق مراد ملتئم اطراف و اکناف آن ولایت در غایت خصب و آبادنی)
پیروزی از خداست بخدا (از خدا) است توفیق و تایید: ... . موجب تصنیف کتاب این بود و بالله التوفیق
به یاری خدا با توفبق خدای با دست دادن کار از جانب خدا. یا بتوفیق الله تعالی. بتوفیق خدای که والاست با دست دادن کار از جانب خدای بزرگ: (و همچنین آنچه بعد از امیر (حمید) ما را درست شده است از حال امراسامانی بتوفیق الله تعالی) یابتوفیق وعونه. با توفیق خدا ویاری او: (وفصول این مختصر کرده آید بتوفیق الله وعونه)