جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با وفی

وفی

وفی
زمین بلند پشته وسپ (وفادار)، توختار (وفادار) بسربرنده عهد و پیمان: (نخست کسی که درسخن را در سلک نظم کشید آدم صفی و خلیفه وفی بود)
فرهنگ لغت هوشیار

وفی

وفی
تمام و رسان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تمام و کامل. (آنندراج) (غیاث اللغات) ، باوفا. وفادار. به سربرندۀ عهد و پیمان. (ناظم الاطباء) :
به دل گفت اگر با نبی و وصی
شوم غرقه دارم دو یار وفی.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

وفی

وفی
انجام پذیرفتن. (از منتهی الارب) (آنندراج). وفاء. (ناظم الاطباء) ، فزون شدن. (منتهی الارب). بسیار شدن. (اقرب الموارد) (تاج المصادر). افزون شدن. (آنندراج) ، تمام شدن. (تاج المصادر بیهقی) (اقرب الموارد) ، هم سنگ درآمدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) : وفی الدرهم المثقال، هم سنگ مثقال درآمد درم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

زوفی

زوفی
تازی گشته زوف از گیاهان گیاهی است پایا از تیره نعناعیان که به حالت خودرو و در نواحی جنوبی اروپا و آسیای صغیر و روسیه و ایران میروید. ارتفاعش بین 40 تا 60 سانتیمتر و ریشه اش ضخیم و منشعب و ساقه های نسبتا چوبی و برگهایش کوچک و متقابل و نوک تیز و کامل و بسیار معطر میباشد گلهایش زیبا و معطر و به رنگهای آبی تیره مایل به بنفش و سفید و گاهی گلی است اسانس این گیاه مشابه اسانس نعناع است و مصرف طبی دارد جسمی حسل ثغام
فرهنگ لغت هوشیار