یکی از بخشهای چهارگانه شهرستان اراک مرکب از سه دهستان وفس، شراء، بزچلو، با 158 آبادی و 77هزار تن سکنه. مرکزبخش، کمیجان است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
یکی از بخشهای چهارگانه شهرستان اراک مرکب از سه دهستان وفس، شراء، بزچلو، با 158 آبادی و 77هزار تن سکنه. مرکزبخش، کمیجان است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
هوایی که در حال تنفس از بینی و دهان به ریه داخل و از آن خارج می شود، دم، عمل تنفس زمان کوتاه نفس عمیق: نفسی که هوا را به اعماق ریه برساند نفس کشیدن: تنفس کردن، دم زدن
هوایی که در حال تنفس از بینی و دهان به ریه داخل و از آن خارج می شود، دم، عمل تنفس زمان کوتاه نفس عمیق: نفسی که هوا را به اعماق ریه برساند نفس کشیدن: تنفس کردن، دم زدن
حقیقت هر چیز، جان، تن، جسد، شخص انسان، خون نفس اماره: در فلسفه نفس شیطانی که انسان را به هواوهوس و کارهای ناشایسته وامی دارد نفس لوامه: در فلسفه نفس ملامت کننده که انسان را از ارتکاب کارهای ناپسند ملامت می کند و از کردار زشت باز می دارد نفس مطمئنه: در فلسفه قوۀ روحانی که خاص پیغمبران و پیشوایان دین و زهاد و پرهیزکاران است، وجدان آرام نفس ناطقه: در فلسفه نفس ناطق، نفس انسانی
حقیقت هر چیز، جان، تن، جسد، شخص انسان، خون نَفس اماره: در فلسفه نفس شیطانی که انسان را به هواوهوس و کارهای ناشایسته وامی دارد نَفس لوامه: در فلسفه نفس ملامت کننده که انسان را از ارتکاب کارهای ناپسند ملامت می کند و از کردار زشت باز می دارد نَفس مطمئنه: در فلسفه قوۀ روحانی که خاص پیغمبران و پیشوایان دین و زهاد و پرهیزکاران است، وجدان آرام نَفس ناطقه: در فلسفه نفس ناطق، نفس انسانی
نام حکیمی است یونانی. (برهان) (از آنندراج). طبیب یا گیاه شناس که ابن البیطار در مفردات فراوان از او نقل آورد از جمله در شرح کلمه رمان و خبز و حاشا. او راست: کتاب التدبیر. (یادداشت مؤلف). ابن ندیم آرد: روفس طبیبی یونانی از مردم شهر افسس و او پیش از جالینوس بوده و در روفسیان او بر همه افضل است. و او راست: کتاب تسمیه اعضاء الانسان. کتاب فی العله التی یعرض معها الفزع من الماء. کتاب الیرقان و المرار. کتاب الامراض التی تعرض فی المفاصل. کتاب تنقیص اللحم. کتاب تدبیر من لایحضره طبیب. کتاب الذبحه. کتاب طب بقراط. کتاب استعمال الشراب. کتاب علاج اللواتی لایحبان. کتاب فی وصایا حفظ الصحه. کتاب الصرع. کتاب التریاق. کتاب الحمی الربع. کتاب المرهالسوداء. کتاب ذات الجنب و ذات الرئه. کتاب التدبیر. کتاب الباه. کتاب الطب. کتاب فی اعمال التی تعمل فی البیمارستانات. کتاب البن. کتاب الفرق. کتاب فی الابکار. کتاب فی التین. کتاب فی تدبیر المسافر. کتاب فی البخر. کتاب فی القی ٔ. کتاب الادویه القاتله. کتاب علل الکلی و المثانه. کتاب هل کثره شرب الدواء فی الولاء نافعه. کتاب فی الاورام الصبله. کتاب فی الذکر. کتاب فی عله دیونوس و هو القیح. کتاب الجراحات. کتاب تدبیر الشیخوخه. کتاب وصایا الاطباء. کتاب الحقن. کتاب الولاده. کتاب الخلع. کتاب اقتباس الطمث. کتاب الامراض المزمنه علی رای بقراط. کتاب فی مراتب الادویه. (الفهرست ابن الندیم). و رجوع به فهرست علوم عقلی در تمدن اسلامی و قاموس الاعلام ترکی ج 3 و حاشیۀ برهان چ معین شود
نام حکیمی است یونانی. (برهان) (از آنندراج). طبیب یا گیاه شناس که ابن البیطار در مفردات فراوان از او نقل آورد از جمله در شرح کلمه رمان و خبز و حاشا. او راست: کتاب التدبیر. (یادداشت مؤلف). ابن ندیم آرد: روفس طبیبی یونانی از مردم شهر افسس و او پیش از جالینوس بوده و در روفسیان او بر همه افضل است. و او راست: کتاب تسمیه اعضاء الانسان. کتاب فی العله التی یعرض معها الفزع من الماء. کتاب الیرقان و المرار. کتاب الامراض التی تعرض فی المفاصل. کتاب تنقیص اللحم. کتاب تدبیر من لایحضره طبیب. کتاب الذبحه. کتاب طب بقراط. کتاب استعمال الشراب. کتاب علاج اللواتی لایحبان. کتاب فی وصایا حفظ الصحه. کتاب الصرع. کتاب التریاق. کتاب الحمی الربع. کتاب المرهالسوداء. کتاب ذات الجنب و ذات الرئه. کتاب التدبیر. کتاب الباه. کتاب الطب. کتاب فی اعمال التی تعمل فی البیمارستانات. کتاب البن. کتاب الفرق. کتاب فی الابکار. کتاب فی التین. کتاب فی تدبیر المسافر. کتاب فی البخر. کتاب فی القی ٔ. کتاب الادویه القاتله. کتاب علل الکلی و المثانه. کتاب هل کثره شرب الدواء فی الولاء نافعه. کتاب فی الاورام الصبله. کتاب فی الذکر. کتاب فی عله دیونوس و هو القیح. کتاب الجراحات. کتاب تدبیر الشیخوخه. کتاب وصایا الاطباء. کتاب الحقن. کتاب الولاده. کتاب الخلع. کتاب اقتباس الطمث. کتاب الامراض المزمنه علی رای بقراط. کتاب فی مراتب الادویه. (الفهرست ابن الندیم). و رجوع به فهرست علوم عقلی در تمدن اسلامی و قاموس الاعلام ترکی ج 3 و حاشیۀ برهان چ معین شود
وفق در فارسی سازگاری سازواری، سزاوار موافقت بین دو چیز سازواری سازگاری. یا بر وفق. طبق بر حسب مطابق: (هرکه بگذشت بخاک در دولت اثرت یافت بر وفق ارادت همه کار و همه کام) (وحشی) یا بر وفق مراد. طبق مقصود: (و امور جمهور آن اقالیم بر وفق مراد ملتئم اطراف و اکناف آن ولایت در غایت خصب و آبادنی)
وفق در فارسی سازگاری سازواری، سزاوار موافقت بین دو چیز سازواری سازگاری. یا بر وفق. طبق بر حسب مطابق: (هرکه بگذشت بخاک در دولت اثرت یافت بر وفق ارادت همه کار و همه کام) (وحشی) یا بر وفق مراد. طبق مقصود: (و امور جمهور آن اقالیم بر وفق مراد ملتئم اطراف و اکناف آن ولایت در غایت خصب و آبادنی)
بسر بردن عهد و پیمان مقابل غدر، انجام پذیرفتن، بسر بردگی عهد و قول مقابل غدر، انجام یابندگی، دونستی صمیمیت مقابل جفا: (ای دل چه اندیشیده ای در غدرآن تقصیرها زان سوی او چندان وفا زین سوی تو چندین جفا ک) (دیوان کبیر) -6 پیمان عهد. یا وفای عهد. بسر بردن عهد و پیمان: (بروی خوب و خلق خوش و... علو همت و درستی وعد و وفای عهد... ممتاز گردانیده است)
بسر بردن عهد و پیمان مقابل غدر، انجام پذیرفتن، بسر بردگی عهد و قول مقابل غدر، انجام یابندگی، دونستی صمیمیت مقابل جفا: (ای دل چه اندیشیده ای در غدرآن تقصیرها زان سوی او چندان وفا زین سوی تو چندین جفا ک) (دیوان کبیر) -6 پیمان عهد. یا وفای عهد. بسر بردن عهد و پیمان: (بروی خوب و خلق خوش و... علو همت و درستی وعد و وفای عهد... ممتاز گردانیده است)