گرمی و حرارت. (برهان) (ناظم الاطباء). بمعنی گرمی و حرارت و تفسیده و تفسیدن از آن اشتقاق یافته. (انجمن آرا) (آنندراج) : ور از او غافل نبودی نفس تو کی چنان کردی جنون و تفس تو. مولوی. آبرو خواهی چو خاک افتاده باش نی چو آتش در هوا از تاب تفس. ابن یمین. رجوع به تاب و تب و تف و تفسیدن و ترکیبهای آنها شود