جدول جو
جدول جو

معنی وعال - جستجوی لغت در جدول جو

وعال
(وِ)
جمع واژۀ وعله. (ناظم الاطباء). رجوع به وعله شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وصال
تصویر وصال
(دخترانه و پسرانه)
رسیدن به چیزی یا کسی و به دست آوردن آن یا او، لقب شاعر بزرگ قرن دوازدهم، میرزا محمد شفیع شیرازی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فعال
تصویر فعال
فعل ها، کارها، جمع واژۀ فعل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وصال
تصویر وصال
رسیدن به محبوب و هم آغوشی با وی، دست یافتن به چیزی، رسیدن، در تصوف رسیدن به مرحلۀ فناء فی الله، رسیدن به معشوق ازلی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سعال
تصویر سعال
سرفه، صدایی که بر اثر انقباض دیافراگم و خروج هوا از حلق ایجاد می شود و به وسیلۀ عوامل عفونی و حساسیت زا در بیماری های دستگاه تنفسی میزان و شدت آن افزایش می یابد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وبال
تصویر وبال
سختی، عذاب، سوء عاقبت، وخامت امر، مقابل خانه، نتیجۀ نحس آمیز وقوع ستاره در برجی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نعال
تصویر نعال
نعل، درگاه، پایین مجلس مثلاً صف نعال
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
جمع واژۀ وعل. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (دهار).
لغت نامه دهخدا
کلمه عبری است بمعنی روباه و نام شخص اشیری بود، (اول تواریخ 7:36)، رجوع به شوعال در قاموس کتاب مقدس شود،
- زمین شوعال، مقاطعه ای است که یکی از طوایف مخربۀ فلسطینیان مخماس در آنجا شدند و چندان از بیت ایل دور نبود و دور نیست که مقصود اراضی شعلیم باشد، (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
پینه دوز: در کفشگری، وژنگر: در درزیگری (وژنگ: وصله که بر جامه کنند) به هم رسیدن همرسی، پیوستن پیوند، دیدار، به دست آوردن الفنج الفنجیدن، یار دید فراز بسیار پیوند کننده وصله کننده، پینه دوز. پیونددادن، دوستی بی غرض: (وداروی او وصال آن دختر است)، ملاقات دیدار، حصول چیزی، رسیدن بمقصود، رسیدن بمشوق و تمتع از وی: (وصال او ز عمر جاودان به خداوندا، مرا آن ده که آن به) (حافظ) یا به وصال معشوق رسیدن، رسیدن بوی و تمتع بردن از وی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وجال
تصویر وجال
جمع وجل، مزدا ترسناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وکال
تصویر وکال
سستی تنبلی، کودنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نعال
تصویر نعال
جمع نعل بمعنی کفش است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وزال
تصویر وزال
جگن دوخ طاوسی سفید
فرهنگ لغت هوشیار
اندرز گوی اندرز گر پند گوی، جمع واعظ، اندرز گران پند دهندگان جمع واعظ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وعاط
تصویر وعاط
گل زرد گل سرخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وبال
تصویر وبال
سختی، عذاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قعال
تصویر قعال
شکوفه مو، پشم شتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوعال
تصویر اوعال
جمع وعل، توانمندان مهتران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سعال
تصویر سعال
خفیدن، سرفه کردن شادمان گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعال
تصویر تعال
بیا مخفف تعالی: برتری والایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جعال
تصویر جعال
مزد، اجرت عامل جعل کننده جعل کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رعال
تصویر رعال
آب بینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بعال
تصویر بعال
جماع کردن، زناشوئی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
کرم و جوانمردی، نیکو یا در خیر یا در شر، بسیار کار کننده، کاری، پر کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فعال
تصویر فعال
((فَ عّ))
پرکار، کوشا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وبال
تصویر وبال
((وَ))
سختی، عذاب، بدی سرانجام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نعال
تصویر نعال
((نِ))
جمع نعل، کفش ها، پاپوش، پایین مجلس، درگاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فعال
تصویر فعال
((فِ))
جمع فعل، کارها، رفتارها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعال
تصویر تعال
((تَ))
فعل است به معنای بیا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سعال
تصویر سعال
((سُ))
سرفه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جعال
تصویر جعال
((جِ))
اجرتی که به سپاهیان در زمان جنگ دهند، اجرت عامل، حق العمل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جعال
تصویر جعال
((جَ عّ))
جعل کننده، دروغ پرداز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وعاظ
تصویر وعاظ
((وُ عّ))
جمع واعظ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فعال
تصویر فعال
کنشگر، پویا، پرکار، پرکنش
فرهنگ واژه فارسی سره