کوفته و سپرده زیر پا. (منتهی الارب) (آنندراج). کوفته و نرم و سپرده زیر پای. (ناظم الاطباء) ، شی ٔ وطی ٔ، ای بین الوطاءه. (منتهی الارب). چیزی که پاسپردگی آن آشکار باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به وطاءه شود
کوفته و سپرده زیر پا. (منتهی الارب) (آنندراج). کوفته و نرم و سپرده زیر پای. (ناظم الاطباء) ، شی ٔ وطی ٔ، ای بین الوطاءه. (منتهی الارب). چیزی که پاسپردگی آن آشکار باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به وطاءه شود
از ’ض وء’، روشن شونده و روشن کننده، اسم فاعل از ’اضأت’ که لازم و متعدی است. (غیاث). روشن و تابان و درخشان و روشنی دهنده. (ناظم الاطباء). فروزان. روشن. روشن کرده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : قدر او چرخ بلند و رای او شمس مضی ٔ قدر او بحر محیط و جود او ابر مطیر. سنایی. پیشکار ضمیر و رای تواند جرم مهر مضی ٔ و ماه منیر. سوزنی
از ’ض وء’، روشن شونده و روشن کننده، اسم فاعل از ’اضأت’ که لازم و متعدی است. (غیاث). روشن و تابان و درخشان و روشنی دهنده. (ناظم الاطباء). فروزان. روشن. روشن کرده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : قدر او چرخ بلند و رای او شمس مضی ٔ قدر او بحر محیط و جود او ابر مطیر. سنایی. پیشکار ضمیر و رای تواند جرم مهر مضی ٔ و ماه منیر. سوزنی