جدول جو
جدول جو

معنی وضاح - جستجوی لغت در جدول جو

وضاح
سپید رنگ، زیبا روی، خندان خنده رو، روز بسیار واضح بسیار آشکار، مرد سپید و نیکو روی و خوش آب ورنگ
فرهنگ لغت هوشیار
وضاح
((وَ ضّ))
تابان، نکو رو، سفیدرو
تصویری از وضاح
تصویر وضاح
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وضاحت
تصویر وضاحت
Clearness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
स्पष्टता
دیکشنری فارسی به هندی
স্পষ্টতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
ความชัดเจน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از اوضاح
تصویر اوضاح
چیزهای خالص و تمام عیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اوضاح
تصویر اوضاح
((اَ یا اُ))
جمع وضح، پیری، سفیدی ماه و سفیدی پیشانی اسب، پیرایه ای از سیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وضوح
تصویر وضوح
دقیق بودن و مشخص بودن جزئیات هر تصویر که نتیجه دقت زیاد در تراش عدسی، کیفیت خوب فیلم خام و امولسیون و دقیق بودن دانه بندی است
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از وضوح
تصویر وضوح
سرراستی، روشنی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از واضح
تصویر واضح
روشن، آشکار، هویدا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از وضوح
تصویر وضوح
آشکار بودن، پیدایی، روشن شدن امر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از واضح
تصویر واضح
هویدا، پیدا، ظاهر، آشکار، نمایان، پدیدار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وشاح
تصویر وشاح
حمایل، پارچۀ رنگین و مرصع که به شانه و پهلو حمایل می کردند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فضاح
تصویر فضاح
جمع فضیحه، زنان ولگسار (هرزه خرج)، رسوایی رسوا کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واضح
تصویر واضح
پیدا و آشکار، روشن و هویدا، ظاهر، بارز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وقاح
تصویر وقاح
بی شرم: زن یا مرد، سم سخت
فرهنگ لغت هوشیار