جمع واژۀ وصیه. (از اقرب الموارد). جمع واژۀ وصیت. (دهار) (آنندراج) (غیاث اللغات). اندرزها و پندها و وصیتها. (ناظم الاطباء) : و او را (نوشیروان) خود تصنیفها و وصایاست. (ابن البلخی)، جمع واژۀ وصایه. (ناظم الاطباء). رجوع به وصایه شود
جَمعِ واژۀ وصیه. (از اقرب الموارد). جَمعِ واژۀ وصیت. (دهار) (آنندراج) (غیاث اللغات). اندرزها و پندها و وصیتها. (ناظم الاطباء) : و او را (نوشیروان) خود تصنیفها و وصایاست. (ابن البلخی)، جَمعِ واژۀ وصایه. (ناظم الاطباء). رجوع به وصایه شود
بخشی از علم حساب در نزد مسلمانان بوده که از جبر و مقابلت سرچشمه گرفته است، و آن برای وصیت نامه هائی که در اجرای آن مجریان به دور برخورد میکردند و حل آن متعسر بود بکار برده میشد. چلبی در کشف الظنون چهار کتاب در این موضوع به ابوحنیفه دینوری احمد بن داود (281 هجری قمری) و احمد بن محمد کرابیسی و ابوکامل شجاع بن اسلم و حجاج بن یوسف بن مطر نسبت داده است
بخشی از علم حساب در نزد مسلمانان بوده که از جبر و مقابلت سرچشمه گرفته است، و آن برای وصیت نامه هائی که در اجرای آن مجریان به دور برخورد میکردند و حل آن متعسر بود بکار برده میشد. چلبی در کشف الظنون چهار کتاب در این موضوع به ابوحنیفه دینوری احمد بن داود (281 هجری قمری) و احمد بن محمد کرابیسی و ابوکامل شجاع بن اسلم و حجاج بن یوسف بن مطر نسبت داده است
جمع واژۀ ولیّه، و آن توشه ای است که زن جهت مهمانی فرودآینده مهیا کند. (از منتهی الارب) ، پشماگند یا آنچه زیر پشماگند گسترند. (اقرب الموارد) (آنندراج). رجوع به ولیه شود
جَمعِ واژۀ وَلیّه، و آن توشه ای است که زن جهت مهمانی فرودآینده مهیا کند. (از منتهی الارب) ، پشماگند یا آنچه زیر پشماگند گسترند. (اقرب الموارد) (آنندراج). رجوع به ولیه شود
مراد و مقصد و حاجت و ضروری، (برهان)، بایسته، دروا، دربایست، محتاج الیه، وایه، بایا، نیازی، (یادداشت مرحوم دهخدا) : گاه و بیگاه راعی جودت زایران را روا کند وایا، شهاب الدین (از سروری)، ملک را ز حرزی که وایا بود نکوتر دعای رعایا بود، امیرخسرو (از سروری)، رشته ای زآن نمط که وایا بود خود به خانه درش مهیا بود، امیرخسرو (از فرهنگ شعوری ج 2 ص 411)، ، گشاده، (برهان)
مراد و مقصد و حاجت و ضروری، (برهان)، بایسته، دروا، دربایست، محتاج الیه، وایه، بایا، نیازی، (یادداشت مرحوم دهخدا) : گاه و بیگاه راعی جودت زایران را روا کند وایا، شهاب الدین (از سروری)، ملک را ز حرزی که وایا بود نکوتر دعای رعایا بود، امیرخسرو (از سروری)، رشته ای زآن نمط که وایا بود خود به خانه درش مهیا بود، امیرخسرو (از فرهنگ شعوری ج 2 ص 411)، ، گشاده، (برهان)
وصایه. پند و اندرز و نصیحت، فرموده و فرمان و وصیت. (ناظم الاطباء) : در اثنای وصایت پسر خویش مهدی را میگفت. (کلیله و دمنه). در مواسات و مراعات اوقاف اقوات او وصایت فرمود. (ترجمه تاریخ یمینی). - وصایت کردن، وصیت کردن. (ناظم الاطباء)
وصایه. پند و اندرز و نصیحت، فرموده و فرمان و وصیت. (ناظم الاطباء) : در اثنای وصایت پسر خویش مهدی را میگفت. (کلیله و دمنه). در مواسات و مراعات اوقاف اقوات او وصایت فرمود. (ترجمه تاریخ یمینی). - وصایت کردن، وصیت کردن. (ناظم الاطباء)