خصائص، خاصیتها و اختصاصات و شایستگیها و سزاواریها. (از ناظم الاطباء) : این کلمتی چند موجز از خصایص ملک و دولت... تقریر افتاد. (کلیله و دمنه). و یکی از خصایص آن حضرت... آن است که وفات خلفاء آنجا که اتفاق افتاد. (کلیله و دمنه). حق تعالی او را بخصایص ادب و میل بمعالی آراسته کرده بود. (ترجمه تاریخ یمینی). همگنان مجتمع الهمه و متفق الکلمه گشتند که اهلیت و استحقاق سروری و خصایص بهتری و مهتری جز ناصرالدین سبکتکین را نیست. (ترجمه تاریخ یمینی). شمایلی که نیاید بوصف در اوهام خصایصی که نگنجد بذکر در افواه. سعدی
خَصائص، خاصیتها و اختصاصات و شایستگیها و سزاواریها. (از ناظم الاطباء) : این کلمتی چند موجز از خصایص ملک و دولت... تقریر افتاد. (کلیله و دمنه). و یکی از خصایص آن حضرت... آن است که وفات خلفاء آنجا که اتفاق افتاد. (کلیله و دمنه). حق تعالی او را بخصایص ادب و میل بمعالی آراسته کرده بود. (ترجمه تاریخ یمینی). همگنان مجتمع الهمه و متفق الکلمه گشتند که اهلیت و استحقاق سروری و خصایص بهتری و مهتری جز ناصرالدین سبکتکین را نیست. (ترجمه تاریخ یمینی). شمایلی که نیاید بوصف در اوهام خصایصی که نگنجد بذکر در افواه. سعدی
دهی است از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد در 2 هزارگزی باخترشوسۀ شاه زند به ازنا. سکنۀ آن 315 تن. آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد در 2 هزارگزی باخترشوسۀ شاه زند به ازنا. سکنۀ آن 315 تن. آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
وصایه. پند و اندرز و نصیحت، فرموده و فرمان و وصیت. (ناظم الاطباء) : در اثنای وصایت پسر خویش مهدی را میگفت. (کلیله و دمنه). در مواسات و مراعات اوقاف اقوات او وصایت فرمود. (ترجمه تاریخ یمینی). - وصایت کردن، وصیت کردن. (ناظم الاطباء)
وصایه. پند و اندرز و نصیحت، فرموده و فرمان و وصیت. (ناظم الاطباء) : در اثنای وصایت پسر خویش مهدی را میگفت. (کلیله و دمنه). در مواسات و مراعات اوقاف اقوات او وصایت فرمود. (ترجمه تاریخ یمینی). - وصایت کردن، وصیت کردن. (ناظم الاطباء)
جمع واژۀ وصیه. (از اقرب الموارد). جمع واژۀ وصیت. (دهار) (آنندراج) (غیاث اللغات). اندرزها و پندها و وصیتها. (ناظم الاطباء) : و او را (نوشیروان) خود تصنیفها و وصایاست. (ابن البلخی)، جمع واژۀ وصایه. (ناظم الاطباء). رجوع به وصایه شود
جَمعِ واژۀ وصیه. (از اقرب الموارد). جَمعِ واژۀ وصیت. (دهار) (آنندراج) (غیاث اللغات). اندرزها و پندها و وصیتها. (ناظم الاطباء) : و او را (نوشیروان) خود تصنیفها و وصایاست. (ابن البلخی)، جَمعِ واژۀ وصایه. (ناظم الاطباء). رجوع به وصایه شود
جمع واژۀ تصویر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). صورتهای برانگیخته از چوب و گل و جز آن. (منتهی الارب). تماثیل. (اقرب الموارد). نگارها و صورت ها و نقشها و تصویرها. (ناظم الاطباء) : وگر آذر بدانستی تصاویرش نگاریدن نه ابراهیم از آن بدعت بری گشتی نه اسحاقش. منوچهری. و مبارات بر عمارات بازارها خرج کردند. و چنان معمور شدکه چشم از تصاویر و تعاریج آن سیر نگشتی. (ترجمه تاریخ یمینی چاپ اول تهران ص 439). ز یک عکس شمشیرش این هفت رقعه تصاویر این هفت ایوان نماید. خاقانی. روی گندم گون او بوده تصاویر بهشت آدم از سودای گندم زان پریشان آمده. خاقانی. در همه گیتی نگاه کردم و بازآمدم صورت کس خوب نیست پیش تصاویر او. سعدی. نقاش که صورتش ببیند از دست بیفکند تصاویر. سعدی. بسان بتکده شد باغ و راغ کانون گشت در آن ز نور تصاویر و اندرین از نار. حکیم غمناک. و رجوع به تصویر شود
جَمعِ واژۀ تصویر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). صورتهای برانگیخته از چوب و گل و جز آن. (منتهی الارب). تماثیل. (اقرب الموارد). نگارها و صورت ها و نقشها و تصویرها. (ناظم الاطباء) : وگر آذر بدانستی تصاویرش نگاریدن نه ابراهیم از آن بدعت بری گشتی نه اسحاقش. منوچهری. و مبارات بر عمارات بازارها خرج کردند. و چنان معمور شدکه چشم از تصاویر و تعاریج آن سیر نگشتی. (ترجمه تاریخ یمینی چاپ اول تهران ص 439). ز یک عکس شمشیرش این هفت رقعه تصاویر این هفت ایوان نماید. خاقانی. روی گندم گون او بوده تصاویر بهشت آدم از سودای گندم زان پریشان آمده. خاقانی. در همه گیتی نگاه کردم و بازآمدم صورت کس خوب نیست پیش تصاویر او. سعدی. نقاش که صورتش ببیند از دست بیفکند تصاویر. سعدی. بسان بتکده شد باغ و راغ کانون گشت در آن ز نور تصاویر و اندرین از نار. حکیم غمناک. و رجوع به تصویر شود
سوراخ پرده به مقدار چشم که بنگرند از وی. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، روی بند خرد که دختران بر روی افکنند. (منتهی الارب) (آنندراج). روی بند خرد. (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، سنگ ریزه ها در میانۀزمین یا در میان زمین سخت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ج، وصاوص. (منتهی الارب) (آنندراج)
سوراخ پرده به مقدار چشم که بنگرند از وی. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، روی بند خرد که دختران بر روی افکنند. (منتهی الارب) (آنندراج). روی بند خرد. (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، سنگ ریزه ها در میانۀزمین یا در میان زمین سخت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ج، وصاوص. (منتهی الارب) (آنندراج)
عمل وصّال. ترمیم و اصلاح و صحافی کتابی کهنه که بخشی از اوراق آن اسقاط شده باشد. پیوند کردن کتاب کهنه یا ازکاررفته. (آنندراج) : چند در ملک عدم تعمیر را والی کنم این کهن مجموعه را تا چند وصالی کنم ؟ محسن تأثیر (از آنندراج). ، پینه دوزی کردن در جامه. (آنندراج). شغل و حرفۀ آن کس که چیزی را وصله میکند و درپی می نماید. (ناظم الاطباء)
عمل وَصّال. ترمیم و اصلاح و صحافی کتابی کهنه که بخشی از اوراق آن اسقاط شده باشد. پیوند کردن کتاب کهنه یا ازکاررفته. (آنندراج) : چند در ملک عدم تعمیر را والی کنم این کهن مجموعه را تا چند وصالی کنم ؟ محسن تأثیر (از آنندراج). ، پینه دوزی کردن در جامه. (آنندراج). شغل و حرفۀ آن کس که چیزی را وصله میکند و درپی می نماید. (ناظم الاطباء)