جدول جو
جدول جو

معنی وشکولی - جستجوی لغت در جدول جو

وشکولی
چستی، چالاکی، چابکی
تصویری از وشکولی
تصویر وشکولی
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وشکولیدن
تصویر وشکولیدن
جست و خیز کردن، چابکی کردن در کار، چالاکی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وشکولیدن
تصویر وشکولیدن
و شکردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وشکولیدن
تصویر وشکولیدن
((وَ دَ))
وشکریدن، کاری را به چالاکی و چابکی انجام دادن، وشکردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وشکول
تصویر وشکول
چابک و چالاک، کاری، حریص در کار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وشکول
تصویر وشکول
مرد جلد و چابک و مجرب درکارها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وشکول
تصویر وشکول
((وَ یا وِ))
مرد جلد و چابک و مجرب در کارها، بشکول، بژکول
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انکولی
تصویر انکولی
تاج الملوک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوشقولی
تصویر خوشقولی
پیمان پادی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشگولی
تصویر پشگولی
قوی اندامی و حرص در کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کشکوله
تصویر کشکوله
پارسی تازی گشته کشکول
فرهنگ لغت هوشیار
اشتغال سرگرمی در کار و شغل یا مشغولی دل. گرفتاری فکر: خداوند زاده برقاعده درست حرکت کند و به ری آید و مشغولی دل نمانده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشکویی
تصویر مشکویی
حرمسرای شاهان، کوشک، بالاخانه، نوایی است از موسیقی قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
مشکوفه (این واژه را برخی مشکوفه و مشکوفی خوانده اند که نادرست است برخی نیز به ناروا آن را تازی دانسته اند) بادام سوده که با شکر و مشک بیامیزند نوعی حلوای مغز بادام وشکر: اندوه مخور بسحاق از چربی مشکوفی شاید که چو وابینی خیر تو در آن باشد، (بسحاق اطعمه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشکیلی
تصویر تشکیلی
Formative
دیکشنری فارسی به انگلیسی
формирующий
دیکشنری فارسی به روسی
การสร้าง
دیکشنری فارسی به تایلندی
रूपात्मक
دیکشنری فارسی به هندی