- وشکولی
- چستی، چالاکی، چابکی
معنی وشکولی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جست و خیز کردن، چابکی کردن در کار، چالاکی کردن
و شکردن
چابک و چالاک، کاری، حریص در کار
مرد جلد و چابک و مجرب درکارها
تاج الملوک
پیمان پادی
قوی اندامی و حرص در کار
پارسی تازی گشته کشکول
اشتغال سرگرمی در کار و شغل یا مشغولی دل. گرفتاری فکر: خداوند زاده برقاعده درست حرکت کند و به ری آید و مشغولی دل نمانده باشد
حرمسرای شاهان، کوشک، بالاخانه، نوایی است از موسیقی قدیم
مشکوفه (این واژه را برخی مشکوفه و مشکوفی خوانده اند که نادرست است برخی نیز به ناروا آن را تازی دانسته اند) بادام سوده که با شکر و مشک بیامیزند نوعی حلوای مغز بادام وشکر: اندوه مخور بسحاق از چربی مشکوفی شاید که چو وابینی خیر تو در آن باشد، (بسحاق اطعمه)
Formative
формирующий
bildend
формуючий
formujący
formativo
formativo
formativo
formatif
vormend
การสร้าง
membentuk
تشكيليٌّ
रूपात्मक
şekillendirici
unaoelekeza
গঠনমূলক