جدول جو
جدول جو

معنی وسیت - جستجوی لغت در جدول جو

وسیت
(وَ)
نزدیکی و دستاویز. (آنندراج از لطایف و غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وسیم
تصویر وسیم
(دخترانه)
دارای نشان زیبایی، زیبا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از وسیع
تصویر وسیع
گشاد، فراخ، پهناور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وصیت
تصویر وصیت
پند، اندرز، سفارش، در فقه و حقوق دستوری که کسی پیش از مردن به وصی خود می دهد که بعد از مرگ او اجرا کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وسیم
تصویر وسیم
نیکوروی، خوبرو، زیبا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سویت
تصویر سویت
سوئیت، آپارتمان کوچک و مجهز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وسعت
تصویر وسعت
گشادگی، گشادی، فراخی جا، پهنه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وسیط
تصویر وسیط
کسی که میان دو نفر میانجیگری می کند، میانجی، کسی که بین دیگران مقامش بالاتر است، وسطی، میانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وسیلت
تصویر وسیلت
وسیله: (... یابوسیلتی از وسائل مستحق گردد) یا بدان (به آن) وسیلت. به آن وسیله بدان جهت به آن سبب: (وتاج فضیلت بدان وسیلت برسرایشان نهاده) یا بی وسیلت. بدون واسطه بی پارتی: (در میر و وزیر و سلطان را بی وسیلت مگرد پیراهن) (گلستان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ویست
تصویر ویست
قسمی بازی باورق
فرهنگ لغت هوشیار
پهین فراخ گشاده انغزان دور کران دامنه دار درندشت (گویش هراتی) فراخ گشاده (محل مکان)، عریض پهناور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وسیق
تصویر وسیق
راندن، باران
فرهنگ لغت هوشیار
میانجی دودشمن، واسطه، آنکه در نسب میانه و در قدر و منزلت بلندتر باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وسیم
تصویر وسیم
خوشگل زیبا روی خوب روی زیباچهر، خوش منظر زیبا
فرهنگ لغت هوشیار
شرح تفسیر: اگر داند و گرنه من بگویم چون دلم دارد کتاب ناز را هرگز که کرده در جهان وستی ک (شهاب الدین خطاط) توضیح ظاهرا این کلمه ممال (وستا) (اوستا) است وچون (وستا) راگاه بغلط تفسیر (زند) پنداشته اند. این معنی را برای (وستی) قایل شده وبرای آن شعر ساخته اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وسعت
تصویر وسعت
گشادی، فراخی: (مراد برات بر آنجا تعظیم و وسعت ملک و قسمت ولایت پادشاه عالم باشد)، پهنه، گنجایش ظرفیت، مکنت تمول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سویت
تصویر سویت
سلسله، پی در پی، پیاپی
فرهنگ لغت هوشیار
اندر نصیحت، سفارش کسی بیک یا چند تن مبنی بر احوال اعمال و دخل و تصرف در اموال وی پس از مرگ او، جمع وصایا، عبارت است از (استنابه در تصرف بعد ازمرگ) یعنی همانطور که وکیل از جانب موکل نیابت دارد که پاره ای تصرفات بنماید (اببته در زمان حیات مول) موصی له با وصی هم نیابت دارند که از جانب موصی پاره ای تصرفات بنمایند نهایت آنکه این نیابت برای بعد از مرگ است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وسیع
تصویر وسیع
((وَ))
فراخ، گشاد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وستی
تصویر وستی
((وَ))
شرح، تفسیر، ترجمه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وسعت
تصویر وسعت
((وُ عَ))
گشادگی، گشادی، فراخی، پهنه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وسیط
تصویر وسیط
((وَ))
میانجی دو دشمن، آن که از لحاظ نسب خانوادگی میانه ولی از لحاظ قدر و منزلت بلندتر باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وسیم
تصویر وسیم
((وَ))
زیبا، خوبروی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وصیت
تصویر وصیت
((وَ یَّ))
اندرز، نصیحت، سفارشی که شخص پیش از مردن به وصی خود می کند تا بعد از مرگش انجام شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ویست
تصویر ویست
قسمی بازی با ورق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سویت
تصویر سویت
قطعه موسیقی که شامل چند نمایشنامه است، آپارتمان کوچکی که کلیه امکانات رفاهی را در خود جای داده است، سراچه (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وسعت
تصویر وسعت
پهنه، گسترش، گستره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از وسیع
تصویر وسیع
گسترده، دامنگیر، فراخ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از وصیت
تصویر وصیت
سپارش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از وسیع
تصویر وسیع
Extensive, Spacious, Vast
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از وسعت
تصویر وسعت
Extensiveness, Spaciousness, Vastness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از وسعت
تصویر وسعت
amplitude, vastidão
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از وسیع
تصویر وسیع
extenso, espaçoso, vasto
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از وسعت
تصویر وسعت
amplitud, vastedad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از وسیع
تصویر وسیع
extenso, espacioso, vasto
دیکشنری فارسی به اسپانیایی