جدول جو
جدول جو

معنی وسیط

وسیط((وَ))
میانجی دو دشمن، آن که از لحاظ نسب خانوادگی میانه ولی از لحاظ قدر و منزلت بلندتر باشد
تصویری از وسیط
تصویر وسیط
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با وسیط

وسیط

وسیط
کسی که میان دو نفر میانجیگری می کند، میانجی، کسی که بین دیگران مقامش بالاتر است، وسطی، میانی
وسیط
فرهنگ فارسی عمید

وسیط

وسیط
میانجی دودشمن، واسطه، آنکه در نسب میانه و در قدر و منزلت بلندتر باشد
فرهنگ لغت هوشیار

وسیط

وسیط
آنکه در نسب میانه و در قدر و منزلت بلندتر باشد. گویند: فلان وسیطهم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). آنکه در نسبت میانه و در محل رفیع باشد. (غیاث اللغات) (آنندراج) ، میانجی میان دو خصم. (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). وسیط یا متوسط، شخصی را گویند که مابین دو خصم ازبرای اصلاح ذات البین توسط نماید. (از قاموس کتاب مقدس). میانجی دو دشمن. (فرهنگ فارسی معین) :... و میان من و ملک وسیطی عدل و شفیقی مشفق باشی. (ترجمه تاریخ یمینی) ، واسطه. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

وسیط

وسیط
کتابی است در فقه. (غیاث اللغات از لطائف و منتخب و صراح) (آنندراج) :
این چنین رخصت بخواندی در وسیط
یا بده ست این مسئله اندر محیط.
مولوی
لغت نامه دهخدا