جدول جو
جدول جو

معنی وسن - جستجوی لغت در جدول جو

وسن
نیاز، حاجت
خواب کوتاه، چرت
تصویری از وسن
تصویر وسن
فرهنگ فارسی عمید
وسن
به مانک آلوده آلایش آلودگی پارسی است نیاز، پیینکی غنودگی چرت غنوده خوابناک چرتی
فرهنگ لغت هوشیار
وسن
آلوده
تصویری از وسن
تصویر وسن
فرهنگ فارسی معین
وسن
((وَ سَ))
خواب، چرت، نیاز، حاجت، جمع اوسان
تصویری از وسن
تصویر وسن
فرهنگ فارسی معین
وسن
آلوده، وشن
تصویری از وسن
تصویر وسن
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وسنی
تصویر وسنی
هوو، دو زن که یک شوهر داشته باشند هر کدام هووی دیگری نامیده می شود، همشوی، هم شو، نباغ، بناغ، اموسنی
فرهنگ فارسی عمید
به مانک هوو پارسی است خواب آلوده: زن، چشم خفته: زن چرتی چرتباره زنی که بازن دیگر در شوهرمشترک باشند هوو بنانج (دوستانم همه ماننده وسنی شده اند همه زانست که بامن نه درم ماند ونه زر) (عسجدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وسنه
تصویر وسنه
چرت خواب کوتاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وسنگ
تصویر وسنگ
لیمودارو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وسنی
تصویر وسنی
((وَ))
هوو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توسن
تصویر توسن
(پسرانه)
اسب سرکش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سوسن
تصویر سوسن
(دخترانه)
گلی درشت و خوشه ای به رنگهای سفید یا کبود یا زرد و حنایی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از توسن
تصویر توسن
وحشی رام ناشونده، سرکش (چارپا)
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته سوسن گیاهی است از تیره سوسنیها که جزو گیاهان تک لپه یی جام و کاسه نگین است. گلی است فصلی و دارای گلهای زیبا و درشت به رنگهای مختلف. اصل این گیاه از اروپا و ژاپن و آمریکای شمالی و هیمالیاست. جهت ازدیاد این گیاه معمولا در پاییز پیازهای فرعی را از پیاز اصلی جدا میکنند. و در بهار مجددا میکارند پیلگوش فیلگوش پیلغوش زنبق زشتی. یا سوسن آزاد. سوسن سفید. یا سوسن آسمانگونی. سوسن چینی. یا سوسن ابیض. سوسن سفید. یا سوسن احمر. گلایول. یا سوسن اصفر. سوسن زرد. یا سوسن الوان. گونه ای سوسن که دارای گلهای درشت و رنگارنگ است. اصل این گونه سوسن از ژاپن است سوسن خوش اندام. یا سوسن بری. گونه ای سوسن که دارای گلهای سفید کوچک و بوی بسیار مطبوع است این گونه سوسن که دارای ساقه های سبز تند و گلهای لاجوردی است اصل این گونه سوسن از هیمالیا می باشد سوسن ختایی سوسن لاجوردی ایماروقالس سوسن کبود سوسن آسمان گونی سوسن آسمانجونی. یا سوسن ختایی. سوسن چینی. یا سوسن خوش اندام. سوسن الوان. یا سوسن ده زبان. سوسن سفید. یا سوسن زرد. یکی از گونه های سوسن که داری گلهای طلایی است اصل این سوسن از ژاپن است سوسن اصفر صاری زنبق سوسن ژاپنی، وج. یا سوسن ژاپنی. سوسن زرد. یا سوسن سرخ. گلایول. یا سوسن سفید. سوسنی که دارای گلهای سفید است این گونه را به مناسبت زیبایی خاصی که دارد بیشتر پرورش میدهند سوسن آزاد سوسن ابیض سوسن ده زبان سوسن گل دراز. توضیح وجه تسمیه ده زبان به این جهت است که کاسبرگها نیز همانند گلبرگها سفید و مشابه آنهایند و با توجه به این که تعدار هر یک 5 عدد است بدین نام موسوم شده. یا سوسن کبود. سوسن چینی. یا سوسن گل دراز. سوسن سفید. یا سوسن لاجوردی. سوسن چینی. یا سوسن و سیر. ناسازگاری عدم موافقت (مثلا بین آب و آتش)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توسن
تصویر توسن
وحشی، رام نشده، اسب شوخ و سرکش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سوسن
تصویر سوسن
گیاهی پیازدار از خانوادۀ زنبق، با برگ های باریک و دراز و گل های زیبا و خوشبو به رنگ زرد، کبود یا سفید که در انواع مختلف وجود دارد
سوسن آزاد: در علم زیست شناسی نوعی سوسن که سفید رنگ است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوسن
تصویر کوسن
زیر سری، بالش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توسن
تصویر توسن
((تُ سَ))
وحشی، رام ناشونده، اسب سرکش و رام ناشدنی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سوسن
تصویر سوسن
((سَ))
گلی است بابرگ های دراز و باریک و گل های خوشبو به رنگ های مختلف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوسن
تصویر کوسن
((سَ))
بالش، بالشتک
فرهنگ فارسی معین
بالش کوچک تزیینی که برای تکیه دادن روی مبل یا کاناپه گذاشته می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وسناد
تصویر وسناد
بسیار فراوان: (امروز باقبال توای میر خراسان هرنعمت و هم روی نکو دارم و سناد) (رودکی) توضیح آقای نفیسی نوشته اند: پندارم که دراصل (وسیار) بوده باشد که شاید لهجه ای ازهمان کلمه (بسیار) باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وسناد
تصویر وسناد
((وَ))
بسیار، فراوان، وشناد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حسن
تصویر حسن
(پسرانه)
نیکو، زیبا، نام امام دوم شیعیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از وشن
تصویر وشن
(دخترانه)
خوب است (نگارش کردی: وهشهن)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ورن
تصویر ورن
شهوت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بسن
تصویر بسن
از اتباع حسن است: (حسن بسن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آسن
تصویر آسن
بدبو، گندیده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مسن
تصویر مسن
سالخورده، کهنسال، پیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از وطن
تصویر وطن
میهن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از وسط
تصویر وسط
میان، میانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از وزن
تصویر وزن
آهنگ، سنگینی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آسن
تصویر آسن
طعم بگردانیده، بگردیده
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته رسن ریسمان بند پال ریسمان بند طناب، زمام افسار جمع ارسان ارسن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسن
تصویر حسن
نیکوئی، بهجت، خوبی، جمال، بها، خوبروئی، زیبائی
فرهنگ لغت هوشیار