جدول جو
جدول جو

معنی وریس - جستجوی لغت در جدول جو

وریس
ورس، مهار شتر به صورت چوبی که در بینی شتر می کنند، ریسمانی که از موی یا از الیاف گیاه بافته می شود، اسپرک، گیاهی علفی یکساله با برگهای دراز، گلهای زرد و میوۀ کپسولی که در رنگرزی به کار می رود، سپرک، اسفرک، زریر
تصویری از وریس
تصویر وریس
فرهنگ فارسی عمید
وریس
(وَ)
ثوب وریس، جامۀ رنگین. ورس. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (آنندراج). به ورس رنگ کرده. وریسه به همین معنی است. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
وریس
واحدمسافت معادل 3500 قدم یا 06، 1 کیلومتر: از چارپاخانه هفت ورس دیگر که طی کردیم باز قراول خانه است و هفت ورس دیگر که طی کردیم دربین راه گنبد کوچکی بوند که خراب شده
فرهنگ لغت هوشیار
وریس
طنابی که از تابیدن ساقه ی برنج به دست آید
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اریس
تصویر اریس
(پسرانه)
زیرک، هوشیار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از وریا
تصویر وریا
(پسرانه)
هوشیار، زرنگ، باهوش (نگارش کردی: وریا)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آریس
تصویر آریس
(پسرانه)
برزگر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از واریس
تصویر واریس
ورم و برجستگی سیاهرگ یا عروق لنفاوی به خصوص در پاها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ورید
تصویر ورید
رگی که خون را به قلب برمی گرداند، سیاهرگ، رگ گردن، رگ های نمایان بدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فریس
تصویر فریس
حلقه ای کوچک و چوبی که برای بستن بار در سر ریسمان می بندند
فرهنگ فارسی عمید
(تَ رَطْ طُ)
به ورس رنگ کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و آن (ورس) نباتی باشد که به زعفران ماند. (تاج المصادر بیهقی). رجوع به ورس شود
لغت نامه دهخدا
جبل طوریس سلسلۀ جبال آسیای صغیر بین کیلیکیه و کاپادوکیه
لغت نامه دهخدا
(دُ)
در اساطیر دختراقیانوس و تتیس است و با برادر خود نره ازدواج کرد و از این وصلت پنجاه دختر که به نام ’نره ئیان’ نامیده می شوند تولید شدند. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
موریکیوس، نام کاملش فلاویوس تیبریوس موریکیوس (539-602 میلادی) امپراتور روم شرقی (582- 602 میلادی)، وی در سال 591 به جنگهای ایران و روم خاتمه داد و درآخر کار با شورش سپاهیان روم در ناحیۀ دانوب روبروشد و مجبور به استعفا گشت (602 میلادی)، فوکاس وی را به قتل رساند، رجوع به فرهنگ ایران باستان ص 164 شود
لغت نامه دهخدا
(ری یِ)
جزیره ای است در اقیانوس هند در شرق جزیره ماداگاسگار (مشرق افریقا). ابتدا از متصرفات فرانسه بود. و از سال 1810 میلادی به بعد به تصرف انگلیس درآمد. جمعیت آن 509800 تن است. شهر مرکزی آن بندر لوئی و محصول عمده آن قند می باشد. در سال 1920 هجری شمسی رضاخان سرسلسلۀ خاندان پهلوی پس از استعفا از سلطنت بدانجا تبعید گردید و سپس به ژهانسبورگ در افریقای جنوبی برده شد
لغت نامه دهخدا
(وَ سَ)
ملحفه وریسه، رنگ کرده با ورس. (از ناظم اطباء). مؤنث وریس. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به وریس شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از غریس
تصویر غریس
میش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فریس
تصویر فریس
کشته شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کریس
تصویر کریس
گریس، فریب و خدعه و چاپلوسی باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وریع
تصویر وریع
خویشتندار، پرهیزگار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گریس
تصویر گریس
روغن، چربی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واریس
تصویر واریس
گشاد شدن ورید ها بخصوص در ساق پا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وطیس
تصویر وطیس
تنور، جنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وریق
تصویر وریق
از ریشه پارسی پربرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورسی
تصویر ورسی
نوعی ازکبوتر که رنگش مایل بسرخی و زردی است، کاسه زرین نیکو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عریس
تصویر عریس
از ریشه پارسی اروس ویوک دغد خوابگاه شیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شریس
تصویر شریس
پارسیی تازی گشته سریش بدخوی
فرهنگ لغت هوشیار
نامرد، زیرک هوشیار، نگهدارنده نگهبان داراک خویش، گشن بیکاره گشنی که باردار نگرداند کاسنی، گل استکانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذریس
تصویر ذریس
اندلسی سر خبال تیهو از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دریس
تصویر دریس
دم شتر، جامه کهنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اریس
تصویر اریس
زیرک، هوشیار
فرهنگ لغت هوشیار
صمغ درخت انب است. توضیح بنظرمی آید انب محرف و تغییریافته کلمه نب نب باشد که یکی از گونه های اقاقیا است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورید
تصویر ورید
سیاهرگ، رگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از وریز
تصویر وریز
اکاسیا
فرهنگ واژه فارسی سره
آمیس
فرهنگ گویش مازندرانی