جدول جو
جدول جو

معنی وریس

وریس
ورس، مهار شتر به صورت چوبی که در بینی شتر می کنند، ریسمانی که از موی یا از الیاف گیاه بافته می شود، اسپرک، گیاهی علفی یکساله با برگهای دراز، گلهای زرد و میوۀ کپسولی که در رنگرزی به کار می رود، سپرک، اسفرک، زریر
تصویری از وریس
تصویر وریس
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با وریس

وریس

وریس
واحدمسافت معادل 3500 قدم یا 06، 1 کیلومتر: از چارپاخانه هفت ورس دیگر که طی کردیم باز قراول خانه است و هفت ورس دیگر که طی کردیم دربین راه گنبد کوچکی بوند که خراب شده
فرهنگ لغت هوشیار

وریس

وریس
ثوب وریس، جامۀ رنگین. ورس. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (آنندراج). به ورس رنگ کرده. وریسه به همین معنی است. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا